Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
English
Persian
back up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
Other Matches
marginal data
اطلاعات حاشیهای نقشه
aeronautical information overprint
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
bi margin format
نقشه دو حاشیهای
bleeding edge
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
border break
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
survey information center
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
A to Z
کتابی حاوی اطلاعات مربوط به نقشه راههای یک شهر یا ناحیه مشخص
fire support coordination
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
complemented
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
marginal
کم حاشیهای
marginal
حاشیهای
margin
حاشیهای
limbic
حاشیهای
margins
حاشیهای
beside the point
<idiom>
مسائل حاشیهای
overhead costs
هزینههای حاشیهای
marginal
حاشیهای خطرناک
marginal man
انسان حاشیهای
overhead
منابع حاشیهای
marginal frequencies
فراوانیهای حاشیهای
marginal group
گروه حاشیهای
sunk cost
هزینه حاشیهای
countenance
پشتیبانی کردن
rallies
پشتیبانی کردن
support
پشتیبانی کردن
vindicates
پشتیبانی کردن از
rallied
پشتیبانی کردن
propugn
پشتیبانی کردن از
vindicated
پشتیبانی کردن از
rally
پشتیبانی کردن
countenanced
پشتیبانی کردن
championed
پشتیبانی کردن
championing
پشتیبانی کردن
play up to
پشتیبانی کردن از
champions
پشتیبانی کردن
vindicate
پشتیبانی کردن از
champion
پشتیبانی کردن
vindicating
پشتیبانی کردن از
maintain
پشتیبانی کردن
maintains
پشتیبانی کردن
maintained
پشتیبانی کردن
aid
پشتیبانی کردن
to agitate
[for]
پشتیبانی کردن
aided
پشتیبانی کردن
aiding
پشتیبانی کردن
countenancing
پشتیبانی کردن
backup
پشتیبانی کردن
countenances
پشتیبانی کردن
direct support
پشتیبانی مستقیم کردن
prop
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping
نگهداشتن پشتیبانی کردن
to back somebody up
از کسی پشتیبانی کردن
to bolster somebody up
از کسی پشتیبانی کردن
to get behind somebody
از کسی پشتیبانی کردن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
mission call
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
support
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
associative storage
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
seconded
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconds
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconding
پشتیبانی کردن تایید کردن
second
پشتیبانی کردن تایید کردن
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
hyetography
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
dow jones information service
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attributes
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
attribute
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
radar correlation
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
aperture card
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
topographic map
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
automatic data processing
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
distance vector protocols
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
antisubmarine support
پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
storage map
نقشه انباره نقشه انبارش
complemented
مکمل
two's complement
مکمل 2
complementing
مکمل
complement
مکمل
complements
مکمل
supplement
مکمل
complementarity
مکمل
supplements
مکمل
nine's complement
مکمل 9
integrant
مکمل
completive
مکمل
ten's complement
مکمل 01
one's complement
مکمل یک
supplementary
مکمل
complementary
مکمل
supplementing
مکمل
supplemented
مکمل
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
map reading
نقشه خوانی کردن
schemed
نقشه طرح کردن
reductions
کوچک کردن نقشه
reduction
کوچک کردن نقشه
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
mapping
نقشه برداری کردن
scheme
نقشه طرح کردن
setting out
پیاده کردن نقشه
map orientation
توجیه کردن نقشه
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
to spoil ones game
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
altitude tints
گویا کردن نقشه
schemes
نقشه طرح کردن
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
overprint
فهرنویسی کردن اطلاعات
debriefs
اطلاعات کسب کردن
debriefed
اطلاعات کسب کردن
debrief
اطلاعات کسب کردن
complementary colors
رنگهای مکمل
complements
حد مجاز مکمل
complementary demand
تقاضای مکمل
codicillary
مکمل وصیتنامه
complementary factors
عوامل مکمل
complementary goals
اهداف مکمل
complementary goods
کالاهای مکمل
radix complement
مکمل مبنا
complementary
زاویه مکمل
supplementary
اضافی مکمل
complements
مکمل دهدهی
nine's complement
مکمل دهدهی
complementary resources
منابع مکمل
additional
<adj.>
مکمل اضافی
self complementing code
کد خود مکمل
complement
مکمل دهدهی
complement
حد مجاز مکمل
complement
متمم مکمل
codicils
مکمل وصیتنامه
objective complement
مکمل موضوع
true complement
مکمل واقعی
true complement
مکمل صحیح
codicil
مکمل وصیتنامه
integral part
جزء مکمل
additional moment
لنگر مکمل
complemented
متمم مکمل
integrant
جزء مکمل
complementing
مکمل دهدهی
complementing
حد مجاز مکمل
complementing
متمم مکمل
supplementary costs
هزینههای مکمل
fan cameras
دوربینهای مکمل
complements
متمم مکمل
complemented
حد مجاز مکمل
complemented
مکمل دهدهی
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
to torpedo
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
photo interpretation
نقشه کردن عکس هوایی
connection
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
inputted
عمل وارد کردن اطلاعات
input
عمل وارد کردن اطلاعات
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstituting
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com