English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (20 milliseconds)
English Persian
assure اطمینان دادن
assures اطمینان دادن
assuring اطمینان دادن
Search result with all words
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
reassure دوباره اطمینان دادن
reassured دوباره اطمینان دادن
reassures دوباره اطمینان دادن
vouch اطمینان دادن تایید کردن
avouch اقرار کردن اطمینان دادن
play up اطمینان دادن به
Other Matches
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability اطمینان قابلیت اطمینان
assurance اطمینان
trusts اطمینان
surety اطمینان
sureties اطمینان
confidences اطمینان
trusted اطمینان
trust اطمینان
confidence اطمینان
certitude اطمینان
assurances اطمینان
certainty اطمینان
instable بی اطمینان
security اطمینان
certainties اطمینان
safety اطمینان
certes اطمینان
assuredness اطمینان
trustingly با اطمینان
affiance اطمینان
fideism اطمینان
confidence limit حد اطمینان
solids قابل اطمینان
solid قابل اطمینان
limits of confidence حدود اطمینان
assurer اطمینان دهنده
level of confidence سطح اطمینان
liable قابل اطمینان
sicker قابل اطمینان
interval confidence دامنه اطمینان
coefficient of safety ضریب اطمینان
overconfidence اطمینان بیش از حد
bleeder valve شیر اطمینان
assurance factor ضریب اطمینان
assurable قابل اطمینان
reliable قابل اطمینان
assuror اطمینان دهنده
confidingly از روی اطمینان
positiveness قطعیت اطمینان
safety-valves دریچه اطمینان
safety-valve دریچه اطمینان
dependable قابلیت اطمینان
interval confidence فاصله اطمینان
insurance stockage ذخیره اطمینان
fiducial interval فاصله اطمینان
reliability قابلیت اطمینان
confidence interval فاصله اطمینان
factor of safety عامل اطمینان
factor of safety ضریب اطمینان
confidence level درجه اطمینان
dependability قابلیت اطمینان
cretain تاحدی اطمینان
confidence limits حدود اطمینان
reliability قابل اطمینان
confidence coefficicent ضریب اطمینان
confidence belt کمربند اطمینان
i'll warrant اطمینان میدهم
trustful معتمد اطمینان
trusty اطمینان بخش
safety belt کمربند اطمینان
reputable قابل اطمینان
safety belts کمربند اطمینان
reassurance اطمینان مجدد
reassurance اطمینان افرینی
reassurances اطمینان مجدد
reassurances اطمینان افرینی
valid قابل اطمینان
figure on اطمینان داشتن
coniviction عقیده اطمینان
safety plug پولک اطمینان
fire escape پلکان اطمینان
truster اطمینان کننده
accredits اطمینان کردن
ensure اطمینان یافتن
confide اطمینان کردن
ensured اطمینان یافتن
confided اطمینان کردن
relief valve شیر اطمینان
safe valve دریچه اطمینان
unreliability عدم اطمینان
safety hook قلاب اطمینان
aplomb اطمینان بخود
safety glass شیشه اطمینان
safety fuse فیوز اطمینان
safety lamp چراغ اطمینان
unpromising غیرقابل اطمینان
fire escapes پلکان اطمینان
ensures اطمینان یافتن
confides اطمینان کردن
uncertainties عدم اطمینان
uncertainty عدم اطمینان
safety valve دریچه اطمینان
insures اطمینان یافتن
ensuring اطمینان یافتن
reliability قابلیت اطمینان
failure safety قابلیت اطمینان
insuring اطمینان یافتن
accrediting اطمینان کردن
quality assurance اطمینان از کیفیت
accredit اطمینان کردن
trusted اطمینان پشت گرمی
misgiving عدم اطمینان ترس
persuasions اطمینان عقیده دینی
misgivings عدم اطمینان ترس
mistrust اطمینان نکردن به فن داشتن
trust اطمینان پشت گرمی
trusts اطمینان پشت گرمی
checks اطمینان از صحت چیزی
persuasion اطمینان عقیده دینی
checked اطمینان از صحت چیزی
trusty موتمن مورد اطمینان
safe صحیح اطمینان بخش
safer صحیح اطمینان بخش
check اطمینان از صحت چیزی
safes صحیح اطمینان بخش
fiduciary اطمینان بخش ثقه
qualms عدم اطمینان بیم
qualm عدم اطمینان بیم
reliability قابلیت اطمینان اعتبار
area of uncertainity منطقه عدم اطمینان
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
reasure دوباره اطمینان یا قوت
ultimate factor of safety ضریب اطمینان اختیاری
safest صحیح اطمینان بخش
safe yield بده قابل اطمینان
mistrusts اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted اطمینان نکردن به فن داشتن
persuasions نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
to believe in somebody [something] اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
dependable قابل اطمینان مورد اعتماد
accrediting مورد اطمینان بودن یا شدن
accredit مورد اطمینان بودن یا شدن
swear by <idiom> کاملا از چیزی اطمینان داشتن
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
bleeder type steam engine ماشین بخار با شیر اطمینان
trut اطمینان داشتن توکل کردن
accredits مورد اطمینان بودن یا شدن
persuasion نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
i assured him of that به او در این باره اطمینان دادم
quality assurance عملیات اطمینان از کیفیت جنس
i reckon اطمینان به دوستی کسی داشتن
i rely or your secrecy من به رازداری شما اطمینان میکنم
unreliable غیر قابل اطمینان نامعتبر
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
confidence man کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
mistrustfully ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sail in با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
controlling اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
measure عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
chunking along عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
maintained اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintains اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintain اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
balance روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
arithmetic عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
balances روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
acatalectic قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
test اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
verification بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
tests اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tested اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligner وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
synchronizes اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronization باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
protection اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
synchronising اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronize اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronises اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
sync باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronised اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
dry run اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
test اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tested اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
GOSIP استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
tests اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
align اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
recoveries نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
soaks اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
recovery نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
soak اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com