Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (7 milliseconds)
English
Persian
The written statements of the witness.
اظهارات کتبی شاهد
Other Matches
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
Give the benefit of the doubt
<idiom>
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
written
کتبی
written evidence
دلیل کتبی
depositions
گواهی کتبی
termination notice
استعفای کتبی
round robin
درخواست کتبی
documentary evidence
دلیل کتبی
deposition
گواهی کتبی
mail order of payment
دستور پرداخت کتبی
serve notice on
اخطار کتبی دادن به
reprographics
موضوعات کتبی تصاویر
to do a test
امتحان کتبی نوشتن
record
مدرک کتبی سابقه
writes
ثبت رای کتبی
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
write
ثبت رای کتبی
witnesses
شاهد
witnessed
شاهد
testimonials
شاهد
witness
شاهد
warranter
شاهد
testifier
شاهد
testate
شاهد
looker on
شاهد
affiant
شاهد
witnessing
شاهد
testimonial
شاهد
voucher
شاهد
vouchers
شاهد
beholder
شاهد
beholders
شاهد
observer
شاهد
observers
شاهد
blankest
شاهد
blank
شاهد
theme
شاهد
themes
شاهد
bill of exchange
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
replies
پاسخ دادن جواب کتبی
reply
پاسخ دادن جواب کتبی
replied
پاسخ دادن جواب کتبی
replying
پاسخ دادن جواب کتبی
witnessing
شاهد مدرک
eye witness
شاهد عینی
ocular witness
شاهد عینی
rebutting evidence
شاهد معارض
skilled witness
شاهد متخصص
instance
مثال شاهد
eyewitness
شاهد عینی
eye witness
شاهد عینی
eye-witness
شاهد عینی
instances
مثال شاهد
expert witness
شاهد خبره
witness
شاهد مدرک
witnesses
شاهد مدرک
challenging a witness
جرح شاهد
witnessed
شاهد مدرک
chart
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
To put it in black and white . To commit some thing to paper .
روی کاغذ آوردن ( کتبی و رسمی )
as God is my witness ...
خدا شاهد است ...
testator
شاهد میراث گذار
To produce a witness.
دردادگاه شاهد آوردن
I swear by the almighty that…
خدا شاهد است که ...
eyewitness
شاهد عینی گواه خوددیده
witnessed
گواه شاهد شهادت دادن
eyewitnesses
شاهد عینی گواه خوددیده
witness
گواه شاهد شهادت دادن
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
eye-witnesses
شاهد عینی گواه خوددیده
witnesses
گواه شاهد شهادت دادن
Two witnesses should testify.
دو شاهد باید شهادت بدهند
I saw it for myself . I was an eye –witness
خودم شاهد قضیه بودم
evidence
شاهد باگواهی ثابت کردن
witnessing
گواه شاهد شهادت دادن
devises
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise
به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
conveys
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
certifies
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
conveyed
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
certifying
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certify
صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
convey
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
onlooker
رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
My clothes are a witness to my poverty.
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
witness stand
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
covenant
در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
covenants
در CLعبارت است از عقدی که برمبنای قرارداد کتبی مهر وامضا شده
injunction
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
voir dire
سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
parol contract
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com