Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
above-mentioned
<adj.>
اظهار شده در بالا
above-quoted
<adj.>
اظهار شده در بالا
abovementioned
<adj.>
اظهار شده در بالا
aforementioned
<adj.>
اظهار شده در بالا
afore-mentioned
<adj.>
اظهار شده در بالا
Other Matches
affirm
اظهار کردن
affirmative
اظهار مثبت
mentioned
<adj.>
<past-p.>
اظهار شده
named
<adj.>
<past-p.>
اظهار شده
termed
<adj.>
<past-p.>
اظهار شده
stated
<adj.>
<past-p.>
اظهار شده
I have no comments make . No comments .
از اظهار نظر معذوریم
be sorry
[apologizing]
اظهار تاسف کردن
commiserate
اظهار تاسف کردن
To express an opinion. To comment.
اظهار نظر کردن
compassionate
[archaic]
اظهار تاسف کردن
regret
اظهار تاسف کردن
customs declaration
اظهار نامه گمرکی
express willingness
اظهار تمایل کردن
To plead ignorance.
اظهار بی اطلاعی کردن
To air ones knowlodge.
اظهار فضل ودانش کردن
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
to weigh in
[on something]
اظهار نظر کردن
[در مورد چیزی]
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
اظهار نظر دادن در باره چیزی
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
I wI'll not comment on this issue.
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
overtone
بالا تن
ascendancy
بالا
aloft
بالا
superincumbent
از بالا
ascendency
بالا
upped
رو به بالا
upping
بالا
gallery
لژ بالا
upping
رو به بالا
galleries
لژ بالا
upside
بالا
up stairs
بالا
up there
ان بالا
balconies
لژ بالا
balcony
لژ بالا
uppermost
از بالا
overhead
بالا
overhead
سر بالا
top
بالا
overtones
بالا تن
upper limit
حد بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
upped
بالا
upper
بالا
at a great age
در سن بالا یی
headwater
بالا اب
on high
در بالا
over
بالا
lever bridge
پل بالا رو
over-
بالا
highest
بالا
above
در بالا
highs
بالا
atop
بالا
up
رو به بالا
up
بالا
high
بالا
aweigh
بالا
outreach
بالا
the upper storey
اشکوب بالا
they were filfty at the outsid
دست بالا
shoot-outs
بالا جستن
soar
بالا رفتن
ascending
بالا رونده
soared
بالا رفتن
lifting device
ابزار بالا بر
the above figures
ارقام بالا
soars
بالا رفتن
boosters
بالا برنده
abovestairs
طبقه بالا
to bring up
بالا اوردن
embezzling
بالا کشیدن
embezzles
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
embezzle
بالا کشیدن
top carriage
قنداق بالا
heave
بالا کشیدن
raising
بالا اوردن
to set in
بالا امدن
to puff up
بالا امدن
to puff out
بالا امدن
to fetch up
بالا اوردن
heaved
بالا کشیدن
radius
زند بالا
to cast the g.
بالا اوردن
Please come up .
بفرمائید بالا
shoot-out
بالا جستن
shoot out
بالا جستن
upgrades
از درجه بالا
upgrades
بالا بردن
all-time
بالا یا پایینترین حد
chock-a-block
بالا کشیده
escalate
بالا گرفتن
escalating
بالا گرفتن
upgraded
از درجه بالا
upgraded
بالا بردن
upgrade
بطرف بالا
upgrade
از درجه بالا
spoke bone
زند بالا
escalates
بالا گرفتن
upgrades
بطرف بالا
shoot forth
بالا جستن
escalated
بالا گرفتن
talll
بلند بالا
booster
بالا برنده
surmountable
بالا قرارگرفتنی
upgrade
بالا بردن
high-class
از طبقات بالا
rally
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
rallied
بالا بردن قی مت
upgrading
بطرف بالا
upgrading
از درجه بالا
upgrading
بالا بردن
top cast
ریختن از بالا
at the utmost
دست بالا
tossing
بالا انداختن
ascendance
بالا رفتن
atop
بطرف بالا
hoist
بالا بردن
upward compatible
همساز رو به بالا
hoist
بالا کشیدن
hoisted
بالا بردن
upper bound
کران بالا
upper beam
تیر بالا
jacks
بالا بردن
jack
بالا بردن
upward flow
جریان رو به بالا
bottom up
از پایین به بالا
tosses
بالا انداختن
raise
بالا بردن
ascensive
بالا رونده
top down
از بالا به پایین
upriser
بالا رونده
uprear
بالا بردن
upraise
بالا بردن
raises
بالا کشیدن
raises
بالا بردن
top-down
از بالا به پایین
spec
مشخصات بالا
toss
بالا انداختن
tossed
بالا انداختن
raise
بالا کشیدن
uplifter
بالا برنده
high frequency
فرکانس بالا
hoisted
بالا کشیدن
promote
بالا بردن
elevating
بالا بردن
elevates
بالا بردن
elevate
بالا بردن
hoists
بالا کشیدن
Mts
بالا رفتن
Mt
بالا رفتن
topmast
دکل بالا
upgraded
بطرف بالا
aspiring
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
promoted
بالا بردن
promotes
بالا بردن
hoists
بالا بردن
up and down
بالا و پایین
unfield
میدان بالا
toss your oars
پارو بالا
upward motion
حرکت رو به بالا
upward rotation
چرخش رو به بالا
uplift
بالا بردن
topsides
قسمت بالا
uplifts
بالا بردن
topside
قسمت بالا
upheaval
بالا امدن
upwards
بطرف بالا
promoting
بالا بردن
top pour
ریختن از بالا
high resolution
وضوح بالا
to fold up
به بالا پیچیدن
to hinge up
به بالا پیچیدن
to tilt up
به بالا پیچیدن
to turn up
[collar]
به بالا پیچیدن
high contrast
تغایر بالا
high efficiency
راندمان بالا
high frequency
بسامد بالا
high order
رتبه بالا
radio frequency
فرکانس بالا
high frequency alternator
ژنراتورفرکانس بالا
long precision
با دقت بالا
to turn up
[collar]
به بالا تا زدن
lift
جر ثقیل بالا بر
lifting
بالا دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com