Dictiornary-Farsi | اعاده تصرف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (9 milliseconds)

English	Persian
restitution	اعاده تصرف
re entry	اعاده تصرف
re-entry	اعاده تصرف


Search result with all words

redisseinsin	اعاده تصرف عدوانی
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
Other Matches

request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
restoration	اعاده
return	اعاده
repetitions	اعاده
returns	اعاده
recourse	اعاده
rebounded	اعاده
rebounding	اعاده
rebounds	اعاده
reestablishment	اعاده
redintegration	اعاده
repetition	اعاده
returning	اعاده
restitution	اعاده
returned	اعاده
rebound	اعاده
recession	اعاده کسادی
re hearing	اعاده دادرسی
re trial	اعاده دادرسی
reconversion	اعاده مالکیت
reconveyance	اعاده مجدد
remand	اعاده دادن
remanded	اعاده دادن
recessions	اعاده کسادی
restorers	اعاده دهنده
restorer	اعاده دهنده
restorative	اعاده کننده
reverts	اعاده دادن
restores	اعاده دادن
reverting	اعاده دادن
reverted	اعاده دادن
revert	اعاده دادن
new trial	اعاده دادرسی
remanding	اعاده دادن
remands	اعاده دادن
restore	اعاده دادن
returning	اعاده بازگشت
returns	اعاده بازگشت
restoring	اعاده کردن
return	اعاده بازگشت
restores	اعاده کردن
restoring	اعاده دادن
restorable	قابل اعاده
restitute	اعاده کردن
rehabilitation	اعاده اعتبار
restore	اعاده کردن
restored	اعاده دادن
restored	اعاده کردن
recuperative	اعاده دهنده
restoratives	اعاده کننده
restoration	اعاده ترمیم
returned	اعاده بازگشت
rehabilitate	اعاده اعتبار کردن
rehabilitating	اعاده اعتبار کردن
rehabilitates	اعاده اعتبار کردن
rehabilitated	اعاده اعتبار کردن
reverter	حکم اعاده وضع
rehabilitation	اعاده اعتبار تاجرورشکسته
retour sans protet	اعاده بدون اعتراض
rehabilitation	اعاده حیثیت مجرم
replevin	دعوی اعاده مالکیت
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
rectus in curia	اعاده حق ترافع در دادگاه
bankrupts certificate	گواهی نامه اعاده حیثیت
republication of will	اعاده اعتبار وصیت نامه
disgharge of bankrupt	اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
vindication	اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
revalorization	اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
irredentism	سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
seizure	تصرف
right of possession	حق تصرف
tenure	تصرف
lien	حق تصرف
occupancy	تصرف
acquest	تصرف
possession	تصرف
seizures	تصرف
possessorship	تصرف
possession	ید تصرف
originality	تصرف
occupations	تصرف
occupation	تصرف
arrangement	تصرف
occupations	حق تصرف
arrangements	تصرف
keeping	تصرف
occupation	حق تصرف
vesture	تصرف اراضی
holds	تصرف کردن
seizin	تصرف مطلق
seisin	تصرف املاک
grabs	تصرف کردن
grabbed	تصرف کردن
modification	تصرف در معنی
grab	تصرف کردن
priority	سبق تصرف
priorities	سبق تصرف
forceble entry and detainer	تصرف عدوانی
lien	حق تصرف وثیقه
seizin	تصرف املاک
figuration	ترکیب تصرف
forcible entry and detainer	تصرف عدوانی
to come into	تصرف کردن
glom on to	تصرف کردن
tenability	قابلیت تصرف
to take possession of	تصرف کردن
tenendum	مدت تصرف
inhabitancy	تصرف حق سکنی
take possession of	تصرف کردن
to come to	تصرف کردن
come into	تصرف کردن
to get possession of	تصرف کردن
seizor	تصرف کننده
occupies	تصرف کردن
seizing	تصرف توقیف
larceny	تصرف غیرقانونی
deflowers	تصرف کردن
put in possession	تصرف کردن
grabbing	تصرف کردن
right of lien	حق تصرف وثیقه
occupations	تصرف کردن
occupations	اشغال تصرف
seizes	تصرف کردن
seize	تصرف کردن
occupation	تصرف کردن
seized	تصرف کردن
prepossession	تصرف قبلی
deflowering	تصرف کردن
occupy	تصرف کردن
deflower	تصرف کردن
occupying	تصرف کردن
deflowered	تصرف کردن
possess	در تصرف داشتن
hold	تصرف کردن
possesses	در تصرف داشتن
possessory right	حق تصرف یا مالکیت
possessing	در تصرف داشتن
seisin	تصرف مطلق
occupation	اشغال تصرف
hold	جا گرفتن تصرف کردن
regaining	دوباره تصرف کردن
regains	دوباره تصرف کردن
interpolates	دخل و تصرف در سند
orinality	قوه انشا تصرف
possession by title of ownership	تصرف به عنوان مالکیت
holds	جا گرفتن تصرف کردن
mere right	حق مالکیت بدون تصرف
forcible de ainer	ضبط یا تصرف عدوانی
abate	غصب یا تصرف عدوانی
capturing	تصرف کردن ربایش
regained	دوباره تصرف کردن
regain	دوباره تصرف کردن
dispossess	از تصرف محروم کردن
dispossessed	از تصرف محروم کردن
dispossesses	از تصرف محروم کردن
dispossessing	از تصرف محروم کردن
interpolate	دخل و تصرف در سند
interpolated	دخل و تصرف در سند
interpolating	دخل و تصرف در سند
abating	غصب یا تصرف عدوانی
abates	غصب یا تصرف عدوانی
abated	غصب یا تصرف عدوانی
captures	تصرف کردن ربایش
capture	تصرف کردن ربایش
tenement	هر چیز قابل تصرف
to hold in fee	تصرف مطلق داشتن در
expropriator	سلب تصرف کننده
disseise	تصرف عدوانی کردن
disposable income	درامد قابل تصرف
deforce	تصرف غاصبانه کردن
deforce	تصرف عدوانی کردن
usucaption	تصرف بلا معارض
tenements	هر چیز قابل تصرف
possessing	تصرف کردن دارا بودن
personal disposable income	درامد قابل تصرف شخصی
ejectment	حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
vested in possession	واگذاری مال تحت تصرف
reduction into possession	از قوه به فعل دراوردن تصرف
secures	تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupies	از پیش اشغال یا تصرف کردن
tenruial	وابسته بمدت تصرف یااجاره
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
preoccupying	از پیش اشغال یا تصرف کردن
possess	تصرف کردن دارا بودن
possesses	تصرف کردن دارا بودن
land control operation	عملیات تصرف اماجهای زمینی
preoccupy	از پیش اشغال یا تصرف کردن
secure	تصرف کردن گرفتن هدف
things in possession	اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
deflorate	تصرف شده بکارت ازدست داده
hold down	نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
knight service	تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
misappropriation of public property	تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
p is nine points of the law	تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down	برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
feudality	تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action	حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation	حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations	حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
postliminum	قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق