Dictiornary-Farsi | اعاده مجدد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
reconveyance	اعاده مجدد


Search result with all words

reestablishment of diplomatic relations	برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
Other Matches

charges	ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge	ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement	پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
repetitions	اعاده
restoration	اعاده
reestablishment	اعاده
redintegration	اعاده
repetition	اعاده
rebounds	اعاده
returns	اعاده
returning	اعاده
restitution	اعاده
returned	اعاده
return	اعاده
rebound	اعاده
recourse	اعاده
rebounded	اعاده
rebounding	اعاده
recession	اعاده کسادی
re-entry	اعاده تصرف
recessions	اعاده کسادی
re entry	اعاده تصرف
new trial	اعاده دادرسی
restoration	اعاده ترمیم
restore	اعاده کردن
restitute	اعاده کردن
restored	اعاده دادن
restored	اعاده کردن
restores	اعاده کردن
restoring	اعاده دادن
restoring	اعاده کردن
reconversion	اعاده مالکیت
restorable	قابل اعاده
remanding	اعاده دادن
restore	اعاده دادن
restores	اعاده دادن
restitution	اعاده تصرف
remand	اعاده دادن
re hearing	اعاده دادرسی
re trial	اعاده دادرسی
remanded	اعاده دادن
remands	اعاده دادن
recuperative	اعاده دهنده
restorer	اعاده دهنده
reverts	اعاده دادن
restorative	اعاده کننده
restoratives	اعاده کننده
reverting	اعاده دادن
reverted	اعاده دادن
revert	اعاده دادن
restorers	اعاده دهنده
rehabilitation	اعاده اعتبار
returns	اعاده بازگشت
return	اعاده بازگشت
returning	اعاده بازگشت
returned	اعاده بازگشت
rehabilitates	اعاده اعتبار کردن
rectus in curia	اعاده حق ترافع در دادگاه
retour sans protet	اعاده بدون اعتراض
rehabilitate	اعاده اعتبار کردن
rehabilitated	اعاده اعتبار کردن
rehabilitating	اعاده اعتبار کردن
redisseinsin	اعاده تصرف عدوانی
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
rehabilitation	اعاده حیثیت مجرم
replevin	دعوی اعاده مالکیت
rehabilitation	اعاده اعتبار تاجرورشکسته
reverter	حکم اعاده وضع
disgharge of bankrupt	اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
republication of will	اعاده اعتبار وصیت نامه
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
bankrupts certificate	گواهی نامه اعاده حیثیت
vindication	اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
irredentism	سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
revalorization	اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
postliminum	قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
rehabilitates	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
reflorescence	مجدد
furthered	مجدد
further on	مجدد
renewed	مجدد
further	مجدد
seconds	مجدد
furthermore	مجدد
furthers	مجدد
second	مجدد
seconded	مجدد
furthering	مجدد
seconding	مجدد
reissues	چاپ مجدد
reentrance	دخول مجدد
reassurances	اطمینان مجدد
reissued	چاپ مجدد
reeducation	تربیت مجدد
reissue	چاپ مجدد
revisit	ملاقات مجدد
reebtry	تملک مجدد
reissuing	چاپ مجدد
reassurance	اطمینان مجدد
restatement	بیان مجدد
restatements	بیان مجدد
recurrence	رویدادن مجدد
recounting	شمارش مجدد
recounts	شمارش مجدد
reinfection	عفونت مجدد
revisited	ملاقات مجدد
revisiting	ملاقات مجدد
revisits	ملاقات مجدد
after shrinkage	انقباض مجدد
reformat	فرمت مجدد
reproductions	تولید مجدد
reproduction	تولید مجدد
reinforcement	وضع مجدد
regeneracy	تولید مجدد
regelation	انجماد مجدد
crossecheck	مقابله مجدد
reexport	صادرات مجدد
recounted	شمارش مجدد
recurrences	رویدادن مجدد
remanding	بازداشت مجدد
replenishing	تدارک مجدد
remands	بازداشت مجدد
recoupment	کسب مجدد
recaption	توقیف مجدد
replenishing	پرکردن مجدد
replenishes	تدارک مجدد
replenishes	پرکردن مجدد
recompile	کامپایل مجدد
replenished	تدارک مجدد
replenished	پرکردن مجدد
replenish	تدارک مجدد
reconviction	محکومیت مجدد
replenish	پرکردن مجدد
subdivisions	تقسیم مجدد
subdivision	تقسیم مجدد
reapparition	فهور مجدد
recrystallization	تبلور مجدد
recreations	خلق مجدد
recreation	خلق مجدد
reebtry	دخول مجدد
reebtry	ورود مجدد
reconditioning	تعمیر مجدد
re election	انتخاب مجدد
redirection	راهنمایی مجدد
rededication	تقدیم مجدد
re attachment	توقیف مجدد
re claim	تقاضای مجدد
rededication	اهدا مجدد
re establishment	تاسیس مجدد
remand	بازداشت مجدد
reactivation	فعالیت مجدد
reallocation	تخصیص مجدد
remanded	بازداشت مجدد
reconversion	گرایش مجدد
recount	شمارش مجدد
reorganize	تشکیلات مجدد
restart	شروع مجدد
reloading	بارکردن مجدد
reloading	پر کردن مجدد
reloaded	بارکردن مجدد
reloaded	پر کردن مجدد
reload	بارکردن مجدد
reload	پر کردن مجدد
resupply	اماد مجدد
resurvey	بررسی مجدد
resurgence	طغیان مجدد
redistribution	توزیع مجدد
reloads	پر کردن مجدد
reloads	بارکردن مجدد
readjustment	سازگاری مجدد
reorganising	سازماندهی مجدد
reorganising	تشکیلات مجدد
reorganises	سازماندهی مجدد
reorganises	تشکیلات مجدد
reorganised	سازماندهی مجدد
reorganised	تشکیلات مجدد
revaluation	ارزیابی مجدد
revaluation	بهاگذاری مجدد
retrials	محاکمه مجدد
retrials	ازمایش مجدد
retrial	محاکمه مجدد
retrial	ازمایش مجدد
readjustments	سازگاری مجدد
repaint	رسم مجدد
redrew	رسم مجدد
redraws	رسم مجدد
repayment	پرداخت مجدد
retransmission	مخابره مجدد
retransmission	ارسال مجدد
retread process	تعمیر مجدد
comebacks	دستیابی مجدد
re-ran	نمایش مجدد