Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
unconfirmed letter of credit
اعتبار اسنادی تایید نشده
Other Matches
confirmed letter of credit
اعتبار اسنادی تایید شده
letter of credit
اعتبار اسنادی
documentary credit
اعتبار اسنادی
irrevocable letter of credit
اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
advising bank
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
unfinanced
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
unexamined
<adj.>
تایید نشده
unchecked
<adj.>
تایید نشده
unaudited
<adj.>
تایید نشده
untested
<adj.>
تایید نشده
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
uninspected
<adj.>
تایید نشده
unverified
<adj.>
تایید نشده
contingent fund
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
documentary
اسنادی
attributive
اسنادی
documentaries
اسنادی
overdraft
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
attributively
بطور اسنادی
imputative
ملامت امیز اسنادی
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
credit system of supply
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
exchange of notes
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
approval
تایید
gracing
تایید
graces
تایید
graced
تایید
grace
تایید
confirmation
تایید
corroboration
تایید
acknowledgement
تایید
acknowledgements
تایید
acknowledgments
تایید
certification
تایید
verification
تایید
allegation
تایید
allegations
تایید
request for discharge
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
seconder
تایید کننده
social approval
تایید اجتماعی
validity
تایید تصدیق
support
تایید کردن
support
تقویت تایید
confirm
تایید کردن
confirms
تایید کردن
certifiable
قابل تایید
corrobrant
تایید کننده
price support
تایید قیمت
corroborant
تایید کننده
confirmor
تایید کننده
confirmer
تایید کننده
confirmative
تایید کننده
insusceptible
تایید ناپذیر
acknowledgement of order
تایید سفارش
approvingly
به تایید رسیده
approvingly
تایید شده
corroborator
تایید کننده
approved
تایید شده
emphasizes
تایید کردن
supporting
تایید کردن
endorsements
موافقت تایید
ratify
تایید کردن
ratifying
تایید کردن
approved
به تایید رسیده
emphasizing
تایید کردن
emphasize
تایید کردن
emphasized
تایید کردن
emphasised
تایید کردن
ratifies
تایید کردن
ratified
تایید کردن
endorsement
موافقت تایید
vertify
تایید کردن
grace
تایید کردن
approving
تایید کردن
graced
تایید کردن
approves
تایید کردن
approve
تایید کردن
graces
تایید کردن
gracing
تایید کردن
corroborate
تایید کردن
corroborated
تایید کردن
corroborates
تایید کردن
corroborating
تایید کردن
emphasising
تایید کردن
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
acknowledging
تایید کردن
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
acknowledges
تایید کردن
emphasises
تایید کردن
confirmed
تایید شده
acknowledge
تایید کردن
approved circuit
مدار تایید شده
confirmed location
موضع تایید شده
approved bank
بانک تایید شده
verifiable
قابل تصدیق تایید
support
تایید کردن نگهداری
validation
تایید معتبر سازی
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
security clearance
تایید صلاحیت کردن
quality control approval
تایید کنترل کیفیت
confirmable
قابل تایید وتصدیق
self sustained
تایید شده نفس
assertion
تایید ادعا افهارنامه
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
confirmed location
محل تایید شده دشمن
Thank you for the confirmation of your request!
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
confirmed by documents
<adj.>
تایید شده توسط اسناد
avouch
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
corroborative
تایید کننده- موید- تقویت امیز
daclare
تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
institute for
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
O.K.
دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
protocol
استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
homologate
اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
protocols
استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
consulage
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
authenticity
اعتبار
budgeted
اعتبار
budget
اعتبار
void
بی اعتبار
validity
اعتبار
reputability
اعتبار
credit
اعتبار
values
اعتبار
crediting
اعتبار
appropriation symbol
کد اعتبار
line of cerdit
خط اعتبار
valuing
اعتبار
validation
اعتبار
credited
اعتبار
budgets
اعتبار
credits
اعتبار
entitlements
اعتبار
entitlement
اعتبار
value
اعتبار
influenced
اعتبار
reputations
اعتبار
prestigious
با اعتبار
reputation
اعتبار
invalids
: بی اعتبار
invalid
: بی اعتبار
fund
اعتبار
standing
اعتبار
creditability
اعتبار
estimated
اعتبار
importance
اعتبار
influence
اعتبار
creditless
بی اعتبار
influences
اعتبار
influencing
اعتبار
credibility
اعتبار
esteem
اعتبار
funded
اعتبار
advancing
اعتبار
advance
اعتبار
prestige
اعتبار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com