Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
irrevocable letter of credit	اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
Other Matches
confirmed irrevocable letter to credit	اعتبار غیرقابل برگشت تاییدشده
documentary credit	اعتبار اسنادی
letter of credit	اعتبار اسنادی
confirmed letter of credit	اعتبار اسنادی تایید شده
unconfirmed letter of credit	اعتبار اسنادی تایید نشده
advising bank	بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
irrevocable	غیرقابل برگشت
revocable letter of credit	اعتبار قابل برگشت
revocable credit	اعتبار قابل برگشت
irrevocable credit	اعتبار غیر قابل برگشت
confirmed irrevocable credit	اعتبار غیر قابل برگشت تائیدشده
indiscernible	غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
attributive	اسنادی
documentary	اسنادی
documentaries	اسنادی
overdraft	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
attributively	بطور اسنادی
unfinanced	بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
imputative	ملامت امیز اسنادی
back to battery	برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
credit system of supply	سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
exchange of notes	نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
unappealabe	غیرقابل استیناف
unachievable	غیرقابل حصول
incomparable	غیرقابل مقایسه
dilemmas	معمای غیرقابل حل
irrespirable	غیرقابل استنشاق
dilemma	معمای غیرقابل حل
obsolete	غیرقابل استفاده
ineluctable	غیرقابل مقاومت
ineffability	غیرقابل توصیفی
untenable	غیرقابل دفاع
unutilizable	غیرقابل استفاده
unusable	غیرقابل استفاده
unappealable	غیرقابل استیناف
uncompromisingly	غیرقابل انعطاف
uncompromising	غیرقابل انعطاف
irrefrangible	غیرقابل تجزیه
acataletic	غیرقابل فهم
uncontrollable	غیرقابل جلوگیری
uncontrollable	غیرقابل نظارت
uncontrollably	غیرقابل جلوگیری
uncontrollably	غیرقابل نظارت
untouchability	غیرقابل لمس
unpromising	غیرقابل اطمینان
out of the way	غیرقابل دسترس
impermeable	غیرقابل نفوذ
watertight	غیرقابل نفوذ اب
ungovernable	غیرقابل کنترل
unreliable	غیرقابل اعتماد
noteless	غیرقابل ملاحظه بی نت
inaccessibility	غیرقابل دسترسی
unassailable	غیرقابل حمله
unassailable	غیرقابل بحث
ineligible	غیرقابل قبول
quenchless	غیرقابل جلوگیری
irremediable	غیرقابل استرداد
unquestionable	غیرقابل اعتراض
unerring	غیرقابل لغزش
unacceptable	غیرقابل قبول
unacceptably	غیرقابل قبول
not negotiable	غیرقابل انتقال
unthinkable	غیرقابل فکر
not negotiable	غیرقابل معامله
unpredictable	غیرقابل استناد
unpredictable	غیرقابل پیشگویی
irredeemable	غیرقابل خریداری
unprintable	غیرقابل چاپ
inalienable	غیرقابل انتقال
inaccessible	غیرقابل دسترس
indefensible	غیرقابل دفاع
unquestioning	غیرقابل اعتراض
out-of-the-way	غیرقابل دسترس
unmentionable	غیرقابل گوشزد
unprofitable	غیرقابل استفاده
countless <adj.>	غیرقابل شمارش
numberless <adj.>	غیرقابل شمارش
indistributable	غیرقابل توزیع
indecipherable	غیرقابل کشف
sumless <adj.>	غیرقابل شمارش
incommunicable	غیرقابل ابلاغ
irrefutable	غیرقابل تکذیب
invaluable	غیرقابل تخمین
indissolubly	بطور غیرقابل حل
indiscrete	غیرقابل تشخیص
incontestable	غیرقابل بحث
inescapable	غیرقابل اجتناب
inappellable	غیرقابل استیناف
innumerable <adj.>	غیرقابل شمارش
incorrodible	غیرقابل تحلیل
implausibility	غیرقابل قبولی
inapprehensible	غیرقابل ادراک
inexplosive	غیرقابل انفجار
inexplosive	غیرقابل احتراق
insociable	غیرقابل امیزش
indecipherable	غیرقابل استخراج
beyond bearing	غیرقابل تحمل
fordless	غیرقابل عبور
inaccessible <adj.>	غیرقابل دسترس
unwarranted	غیرقابل ضمنانت
flexionless	غیرقابل صرف
unwarrantable	غیرقابل ضمنانت
built-in	غیرقابل انتقال
unreadable	غیرقابل خواندن
checkless	غیرقابل جلوگیری
uncountable <adj.>	غیرقابل شمارش
in check <idiom>	غیرقابل کنترل
run wild <idiom>	غیرقابل کنترل
myriad <adj.>	غیرقابل شمارش
impossible [colloquial] <adj.>	غیرقابل قبول
infrangible	غیرقابل نقض
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
inappreciable	غیرقابل تقدیر نامحسوس
indiscernibly	بطور غیرقابل مشاهده
disafected person	عنصر غیرقابل اعتماد
airtight	غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
inapplicably	بطور غیرقابل اجرا
impenetrably	بطور غیرقابل نفوذ
unknowing	غیرقابل ادراک و فهم
defiladed area	منطقه غیرقابل دید
inexpressible	نا گفتنی غیرقابل بیان
unknowingly	غیرقابل ادراک و فهم
incognizable	غیرقابل درک نفهمیدنی
inapprehensible	نامفهوم غیرقابل احساس
impermeable layer	لایه غیرقابل نفوذ
impermeably	بطور غیرقابل نفوذ
incommunicable	نگفتنی غیرقابل پخش
incompressible fluide	سیاله غیرقابل تراکم
nondescript	غیرقابل طبقه بندی
indivisibly	بطور غیرقابل تقسیم
imperceptibly	بطور غیرقابل مشاهده
irremovably	بطور غیرقابل انتقال
inexcusably	بطور غیرقابل تصدیق
inflexibly	بطور غیرقابل انحناء
infrangibility	غیرقابل نقض بودن
infusible	غیرقابل نفوذ یا حلول
innavigable	غیرقابل کشتی رانی
irreproachableness	غیرقابل سرزنش بودن
irreproachability	غیرقابل سرزنش بودن
insociable	ناسازگار غیرقابل معاشرت
insuppressible	نخواباندنی غیرقابل کنترل
insurmountably	بطور غیرقابل تفوق
invisible trade	تجارت غیرقابل رویت
nonexecutable statement	حکم غیرقابل اجرا
indistinguishably	بطور غیرقابل تشخیص
inconcealable	غیرقابل پنهان کردن
incredible	غیرقابل قبول افسانهای
indubitably	بطور غیرقابل تردید
unfathomable	غیرقابل عمق سنجی
inconceivability	غیرقابل تصور بودن
inconceivably	بطور غیرقابل تصور
unthinkable	فکرنکردنی غیرقابل تعمق
inalterably	بطور غیرقابل تغییر
incontestably	بطور غیرقابل بحث
unquestioning	محقق غیرقابل منازعه
inconvertible currency	پول غیرقابل تبدیل
inconvertibly	بطور غیرقابل تبدیل
indefensibly	بطور غیرقابل تصدیق
indigestibly	بطور غیرقابل هضم
invisibles	معاملات غیرقابل رویت
unalterably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
unquestionable	محقق غیرقابل منازعه
immutably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
unchangeably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
incomparably	بطور غیرقابل مقایسه
unpremediated	غیرقابل پیش بینی
unusable fuel	سوخت غیرقابل استفاده
unspeakable	توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
pierce the block	ابشار محکم غیرقابل دفاع
emergency risk	خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
indefinite	غیرقابل اندازه گیری نامعین
nondismountable pack	بسته غیرقابل پیاده سازی
NMI	وقفه غیرقابل چشم پوشی
wordless	غیرقابل بیان با لغات خاموش
forcemajeure	علت یا قوه غیرقابل مقاومت
indefensible	غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
acatalepsy	موضوع غیرقابل درک مکتب
unliquidated damages	خسارات غیرقابل براورد به پول
dead stock	موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
innumerable	غیرقابل شمارش بیحد و حصر
lightproof	غیرقابل نفوذ بوسیله نور
regression line	خط برگشت
upturn	برگشت
reflux	برگشت
regression	برگشت
refluence	برگشت
recurrenge	برگشت
recrvdescence	برگشت
recrudescence	برگشت
reverts	برگشت
recoils	برگشت
relapsing	برگشت
relapses	برگشت
reversal	برگشت
reversals	برگشت
relapsed	برگشت
relapse	برگشت
returning	برگشت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com