Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
confirmed irrevocable letter to credit	اعتبار غیرقابل برگشت تاییدشده
Other Matches
irrevocable letter of credit	اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
irrevocable	غیرقابل برگشت
revocable letter of credit	اعتبار قابل برگشت
revocable credit	اعتبار قابل برگشت
irrevocable credit	اعتبار غیر قابل برگشت
confirmed irrevocable credit	اعتبار غیر قابل برگشت تائیدشده
basic fortran	استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
indiscernible	غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
overdraft	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced	بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
back to battery	برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
credit system of supply	سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
unquestioning	غیرقابل اعتراض
indefensible	غیرقابل دفاع
unappealable	غیرقابل استیناف
unappealabe	غیرقابل استیناف
unachievable	غیرقابل حصول
irrefrangible	غیرقابل تجزیه
unprintable	غیرقابل چاپ
unpredictable	غیرقابل استناد
unpredictable	غیرقابل پیشگویی
irredeemable	غیرقابل خریداری
ungovernable	غیرقابل کنترل
acataletic	غیرقابل فهم
unreadable	غیرقابل خواندن
built-in	غیرقابل انتقال
unassailable	غیرقابل حمله
unwarrantable	غیرقابل ضمنانت
irrespirable	غیرقابل استنشاق
impermeable	غیرقابل نفوذ
uncontrollable	غیرقابل نظارت
uncontrollably	غیرقابل جلوگیری
uncontrollably	غیرقابل نظارت
untouchability	غیرقابل لمس
unpromising	غیرقابل اطمینان
unutilizable	غیرقابل استفاده
unusable	غیرقابل استفاده
uncontrollable	غیرقابل جلوگیری
out-of-the-way	غیرقابل دسترس
out of the way	غیرقابل دسترس
inalienable	غیرقابل انتقال
untenable	غیرقابل دفاع
irremediable	غیرقابل استرداد
ineluctable	غیرقابل مقاومت
obsolete	غیرقابل استفاده
unquestionable	غیرقابل اعتراض
unerring	غیرقابل لغزش
incomparable	غیرقابل مقایسه
uncompromisingly	غیرقابل انعطاف
uncompromising	غیرقابل انعطاف
watertight	غیرقابل نفوذ اب
dilemmas	معمای غیرقابل حل
dilemma	معمای غیرقابل حل
ineligible	غیرقابل قبول
unacceptable	غیرقابل قبول
unreliable	غیرقابل اعتماد
unthinkable	غیرقابل فکر
not negotiable	غیرقابل معامله
not negotiable	غیرقابل انتقال
noteless	غیرقابل ملاحظه بی نت
inaccessibility	غیرقابل دسترسی
unmentionable	غیرقابل گوشزد
unprofitable	غیرقابل استفاده
unassailable	غیرقابل بحث
quenchless	غیرقابل جلوگیری
unacceptably	غیرقابل قبول
inaccessible	غیرقابل دسترس
incommunicable	غیرقابل ابلاغ
inappellable	غیرقابل استیناف
incorrodible	غیرقابل تحلیل
implausibility	غیرقابل قبولی
invaluable	غیرقابل تخمین
indiscrete	غیرقابل تشخیص
indissolubly	بطور غیرقابل حل
indecipherable	غیرقابل استخراج
indecipherable	غیرقابل کشف
indistributable	غیرقابل توزیع
countless <adj.>	غیرقابل شمارش
irrefutable	غیرقابل تکذیب
inapprehensible	غیرقابل ادراک
inaccessible <adj.>	غیرقابل دسترس
myriad <adj.>	غیرقابل شمارش
uncountable <adj.>	غیرقابل شمارش
sumless <adj.>	غیرقابل شمارش
numberless <adj.>	غیرقابل شمارش
innumerable <adj.>	غیرقابل شمارش
incontestable	غیرقابل بحث
checkless	غیرقابل جلوگیری
insociable	غیرقابل امیزش
infrangible	غیرقابل نقض
impossible [colloquial] <adj.>	غیرقابل قبول
fordless	غیرقابل عبور
unwarranted	غیرقابل ضمنانت
in check <idiom>	غیرقابل کنترل
flexionless	غیرقابل صرف
run wild <idiom>	غیرقابل کنترل
inescapable	غیرقابل اجتناب
ineffability	غیرقابل توصیفی
inexplosive	غیرقابل انفجار
inexplosive	غیرقابل احتراق
beyond bearing	غیرقابل تحمل
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
unknowingly	غیرقابل ادراک و فهم
impermeable layer	لایه غیرقابل نفوذ
inapprehensible	نامفهوم غیرقابل احساس
incognizable	غیرقابل درک نفهمیدنی
incommunicable	نگفتنی غیرقابل پخش
inexpressible	نا گفتنی غیرقابل بیان
unknowing	غیرقابل ادراک و فهم
disafected person	عنصر غیرقابل اعتماد
defiladed area	منطقه غیرقابل دید
impermeably	بطور غیرقابل نفوذ
inappreciable	غیرقابل تقدیر نامحسوس
inapplicably	بطور غیرقابل اجرا
inalterably	بطور غیرقابل تغییر
impenetrably	بطور غیرقابل نفوذ
invisibles	معاملات غیرقابل رویت
airtight	غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
nondescript	غیرقابل طبقه بندی
incompressible fluide	سیاله غیرقابل تراکم
indivisibly	بطور غیرقابل تقسیم
imperceptibly	بطور غیرقابل مشاهده
indiscernibly	بطور غیرقابل مشاهده
inflexibly	بطور غیرقابل انحناء
infrangibility	غیرقابل نقض بودن
irreproachableness	غیرقابل سرزنش بودن
irreproachability	غیرقابل سرزنش بودن
infusible	غیرقابل نفوذ یا حلول
irremovably	بطور غیرقابل انتقال
invisible trade	تجارت غیرقابل رویت
insurmountably	بطور غیرقابل تفوق
insuppressible	نخواباندنی غیرقابل کنترل
insociable	ناسازگار غیرقابل معاشرت
indistinguishably	بطور غیرقابل تشخیص
inexcusably	بطور غیرقابل تصدیق
indigestibly	بطور غیرقابل هضم
incredible	غیرقابل قبول افسانهای
inconcealable	غیرقابل پنهان کردن
inconceivability	غیرقابل تصور بودن
indubitably	بطور غیرقابل تردید
unfathomable	غیرقابل عمق سنجی
unthinkable	فکرنکردنی غیرقابل تعمق
inconceivably	بطور غیرقابل تصور
unquestioning	محقق غیرقابل منازعه
incontestably	بطور غیرقابل بحث
inconvertible currency	پول غیرقابل تبدیل
inconvertibly	بطور غیرقابل تبدیل
indefensibly	بطور غیرقابل تصدیق
nonexecutable statement	حکم غیرقابل اجرا
innavigable	غیرقابل کشتی رانی
incomparably	بطور غیرقابل مقایسه
unchangeably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
unalterably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
unquestionable	محقق غیرقابل منازعه
unpremediated	غیرقابل پیش بینی
immutably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
unusable fuel	سوخت غیرقابل استفاده
acatalepsy	موضوع غیرقابل درک مکتب
unliquidated damages	خسارات غیرقابل براورد به پول
lightproof	غیرقابل نفوذ بوسیله نور
NMI	وقفه غیرقابل چشم پوشی
nondismountable pack	بسته غیرقابل پیاده سازی
pierce the block	ابشار محکم غیرقابل دفاع
unspeakable	توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
wordless	غیرقابل بیان با لغات خاموش
indefinite	غیرقابل اندازه گیری نامعین
forcemajeure	علت یا قوه غیرقابل مقاومت
dead stock	موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
emergency risk	خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
innumerable	غیرقابل شمارش بیحد و حصر
indefensible	غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
recurrenge	برگشت
reflux	برگشت
recoiled	برگشت
recoiling	برگشت
recrvdescence	برگشت
recoil	برگشت
refluence	برگشت
return	برگشت
reversal	برگشت
regression line	خط برگشت
recoils	برگشت
returned	برگشت
upturn	برگشت
relapsing	برگشت
returns	برگشت
returning	برگشت
drawback	برگشت
relapse	برگشت
relapsed	برگشت
drawbacks	برگشت
revert	برگشت
recrudescence	برگشت
reverts	برگشت
reverting	برگشت
regression	برگشت
relapses	برگشت
reverted	برگشت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com