Dictiornary-Farsi | اعتبار مالی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (10 milliseconds)

English	Persian
credit	اعتبار مالی
credited	اعتبار مالی
crediting	اعتبار مالی
credits	اعتبار مالی
fund	اعتبار مالی
funded	اعتبار مالی


Other Matches

fiscal drag	اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
overdraft	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced	بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
financial statement	صورت مالی گزارش مالی
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
quando acciderint	وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere	موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
credit system of supply	سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
monetary	مالی
fiscal	مالی
finance	مالی
financed	مالی
finances	مالی
financing	مالی
pecuniary	مالی
accounting classification	کد مالی
financial	مالی
committee of ways and means	کمیسیون مالی
unction	روغن مالی
taction	دست مالی
sustention	استعانت مالی
sustentation	استعانت مالی
roughcast	گل مالی شده
subvention	کمک مالی
financial ability	تمکن مالی
finance officer	افسر مالی
finance markets	بازارهای مالی
finance house	موسسه مالی
embrocation	روغن مالی
embrocations	روغن مالی
chamberlain	نافر مالی
chamberlains	نافر مالی
felting	نمد مالی
sparge	گل مالی کردن
subsidization	کمک مالی
snow job	ماست مالی
fiscal year	دوره مالی
financier	متخصص مالی
anointment	پماد مالی
financiers	متخصص مالی
fiscal year	سال مالی
fiscal	سال مالی
financial year	سال مالی
fiscal years	دوره مالی
Mali	کشور مالی
spiel	شیره مالی
capital commitment	تعهدات مالی
slobbery	لجن مالی
financially	از نظر مالی
fiscal years	سال مالی
financial years	سال مالی
financial plan	برنامه مالی
financial intermediary	واسطه مالی
financial feasibility	امکان مالی
fiscally	ازلحاظ مالی
rough usage	دست مالی
illinition	روغن مالی
in low water	در تنگی مالی
self support	استقلال مالی
inunction	روغن مالی
waxing	موم مالی
financial expenses	هزینههای مالی
judgment debt	محکوم به مالی
financial inventory	ذخایر مالی
financial period	دوره مالی
financial policy	سیاست مالی
financial position	وضعیت مالی
subsidies	کمکهای مالی
financial secretary	مشاور مالی
financial status	وضع مالی
financial management	مدیریت مالی
fiscal control	نظارت مالی
financial relations	روابط مالی
fiscal control	کنترل مالی
fiscal policy	سیاست مالی
financial e.	متخصص مالی
financial data	اطلاعات مالی
pecuniary penalty	مجازات مالی
financial bill	لایحه مالی
financial assets	موجودی مالی
financial assets	دارائیهای مالی
subsidy	کمک مالی
mart	بازار مالی
financial affairs	امور مالی
non pecuniary	غیر مالی
financial adviser	مشاور مالی
financial budget	بودجه مالی
financial crisis	بحران مالی
financial capital	سرمایه مالی
padding	لگد مالی
financial circles	محافل مالی
financial centers	مراکز مالی
financial market	بازار مالی
salvaged	مالی را از خطرنجات دادن
means tests	سنجش استطاعت مالی
roughest	دست مالی کردن
salvaging	مالی را از خطرنجات دادن
compensatory fiscal policy	سیاستهای مالی ترمیمی
financial planning	برنامه ریزی مالی
salvages	مالی را از خطرنجات دادن
rough	دست مالی کردن
means test	سنجش استطاعت مالی
spiel	شیره مالی کردن
pure fiscal policy	سیاست مالی خالص
scrabbled	دست مالی کردن
fiscal	مربوط به مالی یامالیه
functional finance	سیاست مالی اصولی
annual financial statement	گزارش مالی سالانه
inuct	روغن مالی کردن
financial statement	صورت وضعیت مالی
anointment	روغن مالی تدهین
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work.	ماست مالی کردن
austere fiscal policy	سیاست مالی مضیق
accountable disbursing officer	افسر ذیحساب مالی
active fiscal policy	سیاست مالی فعال
tallow	پیه مالی کردن
scrabbling	دست مالی کردن
disbursing officer	افسر ذیحساب مالی
mud bath	گل مالی تن برای درمان
to come into a property	مالی را صاحب شدن
aid package	بسته کمک مالی
tools of fiscal policy	ابزار سیاست مالی
current income	درامد یک سال مالی
financial intermediary	موسسه مالی واسطه
discretionary fiscal policy	سیاست مالی اختیاری
scrabble	دست مالی کردن
felt	نمد مالی کردن
corporate treasurer	مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO]	مدیر امور مالی
financial accounts	حساب های مالی
finance company	شرکت تامین مالی
expansionary fiscal policy	سیاست مالی انبساطی
embrocate	روغن مالی کردن
scrabbles	دست مالی کردن
finance	قسمت مالی یا دارایی
financial mission	هئیت مامورین مالی
anoints	روغن مالی کردن
financed	قسمت مالی یا دارایی
salvage	مالی را از خطرنجات دادن
anointing	روغن مالی کردن
restrictive fiscal policy	سیاست مالی انقباضی
anoint	روغن مالی کردن
finances	قسمت مالی یا دارایی
financing	قسمت مالی یا دارایی
financial investment	سرمایه گذاری مالی
contractionary fiscal policy	سیاست مالی انقباضی
passive fiscal policy	سیاست مالی غیر فعال
subsidies	مکهای مالی دولت , سوبسید
financial data	اطلاعات مربوط به امور مالی
financial planning system	سیستم برنامه ریزی مالی
feel the pinch <idiom>	در تنگنای مالی قرار گرفتن
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
waxer	کسیکه موم مالی میکند
gropes	دست مالی کورمالی کردن
grope	دست مالی کورمالی کردن
groped	دست مالی کورمالی کردن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .	موضوعی را ماست مالی کردن
deficit financing	اداره امور مالی با کسرموازنه
anele	تدهین یا روغن مالی کردن
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
Monetary systems.	سیستم های پولی ( مالی )
jigger	ماشین نم مالی جرثقیل ابی
groping	دست مالی کورمالی کردن
entitlement	اعتبار
entitlements	اعتبار
line of cerdit	خط اعتبار
creditless	بی اعتبار
reputability	اعتبار
appropriation symbol	کد اعتبار
credit line	حد اعتبار
validation	اعتبار
creditability	اعتبار
funded	اعتبار
prestigious	با اعتبار
prestige	اعتبار
estimate	اعتبار
estimating	اعتبار
authenticity	اعتبار
advancing	اعتبار
advances	اعتبار
advance	اعتبار
budget	اعتبار
budgeted	اعتبار
credibility	اعتبار
fund	اعتبار
invalids	: بی اعتبار
invalid	: بی اعتبار
importance	اعتبار
esteem	اعتبار
influenced	اعتبار
reputations	اعتبار
reputation	اعتبار
standing	اعتبار
influencing	اعتبار
influences	اعتبار
influence	اعتبار
budgets	اعتبار
credited	اعتبار