English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
Other Matches
revalidate تجدید اعتبار کردن
ervolving credit اعتبار قابل تجدید
revolving credit اعتبار قابل تجدید
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
rearming تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
renew تجدید کردن
renews تجدید کردن
reedify تجدید کردن
re edify تجدید کردن
renewing تجدید کردن
re establish تجدید کردن
furbished تجدید کردن
furbish تجدید کردن
furbishes تجدید کردن
furbishing تجدید کردن
craft revolving fund حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
refresh تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitates تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshed تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitating تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
revises تجدید نظر کردن
reorganizes تجدید سازمان کردن
up to date تجدید نظر کردن
revise تجدید نظر کردن
restructured تجدید سازمان کردن
rearmed تجدید تسلیحات کردن
rearms تجدید تسلیحات کردن
revising تجدید نظر کردن
reorganized تجدید سازمان کردن
reorganizing تجدید سازمان کردن
restructure تجدید سازمان کردن
renovation تجدید قطعات کردن
up-to-date تجدید نظر کردن
rearm تجدید تسلیحات کردن
rethink تجدید نظر کردن
refueled تجدید سوخت کردن
modifies تجدید نظر کردن
refuelled تجدید سوخت کردن
rethinking تجدید نظر کردن
restructures تجدید سازمان کردن
refuel تجدید سوخت کردن
reorganize تجدید سازمان کردن
rethinks تجدید نظر کردن
rethought تجدید نظر کردن
reorganises تجدید سازمان کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
reorganised تجدید سازمان کردن
modify تجدید نظر کردن
reorganising تجدید سازمان کردن
refuels تجدید سوخت کردن
marry a second time تجدید فراش کردن
refueling تجدید سوخت کردن
reconstructs تجدید بنا کردن
resupply تجدید اماد کردن
reconstructed تجدید بنا کردن
reconstructing تجدید بنا کردن
reconcider تجدید نظر کردن در
reelect تجدید انتخاب کردن
rests تجدید قوا کردن
reorganization تجدید سازمان کردن
critiques تجدید نظر کردن در
reconstruct تجدید بنا کردن
critique تجدید نظر کردن در
redeployment تجدید گسترش کردن
reshape تجدید وضع کردن
second wind <idiom> تجدید قوا کردن
modifying تجدید نظر کردن
reconsignment تجدید بارنامه کردن
rechamber تجدید خان کردن
retry تجدید نظر کردن
rest تجدید قوا کردن
review تجدید نظر دوره کردن
reviewed تجدید نظر دوره کردن
reviews تجدید نظر دوره کردن
reviewing تجدید نظر دوره کردن
rehabilitate اعاده اعتبار کردن
rehabilitating اعاده اعتبار کردن
rehabilitates اعاده اعتبار کردن
rehabilitated اعاده اعتبار کردن
fueled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels تحریک کردن تجدید نیرو کردن
modifies تجدید نظر کردن در طرح اتش
refect با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
refocillate تجدید حیات کردن بخود اوردن
rehabilitation تجدید قوا کردن توان بخشی
reschedule در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifying تجدید نظر کردن در طرح اتش
rescheduling در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled در شرایط وام تجدید نظر کردن
modify تجدید نظر کردن در طرح اتش
reschedules در شرایط وام تجدید نظر کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
void از درجه اعتبار ساقط کردن
validate تایید اعتبار قانونی کردن
reshuffled تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
recuperation تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
reshuffling تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
appropriation اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
authentication تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
corrupted تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
rambles سر گردانی
rambled سر گردانی
ramble سر گردانی
regimental گردانی
rectification راست گردانی
revolvable دور گردانی
exception handling استثنا گردانی
transliteration نویسه گردانی
rim drive لبه گردانی
runaround دور سر گردانی
data handling داده گردانی
file handling پرونده گردانی
hardening سخت گردانی
repeals باز گردانی
magnetization مغناطیس گردانی
repeal باز گردانی
thinning رقیق گردانی
cure rate سرعت سخت گردانی
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
quenching and tempering ترساندن و سخت گردانی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
strain hadening سخت گردانی کرنشی
direct quenching سخت گردانی مستقیم
strain hadening سخت گردانی سرد
double hardening سخت گردانی مضاعف
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
magnetizing current جریان مغناطیس گردانی
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
aging سخت گردانی زمانی
hardening constituent جزء سخت گردانی
cementation سیمانکاری سخت گردانی
age hardening سخت گردانی زمانی
curing oven کوره سخت گردانی
hardening furnace کوره سخت گردانی
curing vessel فرف سخت گردانی
induction harening سخت گردانی القائی
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
broken hardening سخت گردانی شکسته
hot tempering سخت گردانی درجهای
temper hardening سخت گردانی بازپخت
case harden سخت گردانی سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
hardening room اطاق سخت گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
hardening crake ترک سخت گردانی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
toughen by sparks سخت گردانی با جرقه
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
work hardening سخت گردانی سرد
softening furnace کوره نرم گردانی
magnetization characteristic منحنی مغناطیس گردانی
ausformig سخت گردانی اوستینیتی
austemper سخت گردانی حرارتی
austemper سخت گردانی باینیت
softening point نقطه نرم گردانی
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
simplifications ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation ساده گردانی مختصر سازی
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com