Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
hunger strike
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strikes
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
Other Matches
strike pay
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
light strike
اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
He warned he would go on a termless hunger strike.
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
picketings
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
holdouts
اعتصاب
holdout
اعتصاب
turn out
اعتصاب
sit-ins
اعتصاب
sit-in
اعتصاب
sit in
اعتصاب
tie up
اعتصاب
strikes
اعتصاب
tie-ups
اعتصاب
tie-up
اعتصاب
stay in strike
اعتصاب
strike
اعتصاب
out-
در حال اعتصاب
outed
در حال اعتصاب
out
در حال اعتصاب
strike-breaker
اعتصاب شکن
strike-breakers
اعتصاب شکن
strikebound
دچار اعتصاب
general strike
اعتصاب عمومی
sit-down
اعتصاب کارمندان
sit down
اعتصاب کارمندان
general strikes
اعتصاب عمومی
picket
اعتصاب کردن
picketed
اعتصاب کردن
to strike work
اعتصاب کردن
official receiver
اعتصاب رسمی
walk out
اعتصاب کردن
knobstick
خائن اعتصاب
struck
درحال اعتصاب
go on strike
اعتصاب کردن
riot and civil commotion
اعتصاب و تظاهرات
to go on strike
اعتصاب کردن
confrontational
انجام اعتصاب
pickets
اعتصاب کردن
wildcat strike
<idiom>
اعتصاب کارگران
strike
اعتصاب ضربه
strikes
اعتصاب کردن
hunger strike
اعتصاب غذا
strikes
اعتصاب ضربه
strike
اعتصاب کردن
striker
اعتصاب کننده
strikers
اعتصاب کننده
official receiver
اعتصاب باجایزه سندیکا
strike
اصابت اعتصاب کردن
out law strike
اعتصاب غیر قانونی
blacklegs
کارگر اعتصاب شکن
walkouts
اعتصاب ,ترک جلسه
to go on a hunger strike
اعتصاب غذا کردن
blackleg
کارگر اعتصاب شکن
they are on strike
اعتصاب کرده اند
strikes
اصابت اعتصاب کردن
walkout
اعتصاب ,ترک جلسه
fink
اعتصاب شکن جاسوسی کردن
strikes
تصادف و نصادم کردن اعتصاب
hunger-striker
اعتصاب غذا کننده
[زن ]
[مرد]
strike
تصادف و نصادم کردن اعتصاب
finks
اعتصاب شکن جاسوسی کردن
go out
اعتصاب کردن دست کشیدن از
sick-outs
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-out
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
pickets
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picketed
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picket
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
srcc
commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
jailers
زندانیان
jailer
زندانیان
gaolers
زندانیان
jailor
زندانیان
prisoners of state
زندانیان سیاسی
state prisoners
زندانیان سیاسی
prison camps
اردوگاه زندانیان
prison camp
اردوگاه زندانیان
work camp
محل کار زندانیان
prisoner of war cage
زندان زندانیان جنگی
hospitalized prisoners
زندانیان بستری در بیمارستان
disciplinary training center
مرکز اموزش زندانیان نظامی
work farm
اردوی کار اجباری زندانیان
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
patrol wagon
ماشین مخصوص حمل زندانیان
concentration camps
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
treadmill
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
rehabilitation training center
مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
treadmills
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
parole
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroling
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroles
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroled
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions.
زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
junk foods
غذای ناسالم
when in season
غذای فصل
dish of the day
غذای روز
meat
غذای اصلی
meats
غذای اصلی
seafood
غذای دریایی
junk food
غذای ناسالم
stinkpot
غذای بدبو
potluck
غذای مختصر
plant food
غذای گیاه
plant food
غذای گیاهی
sweetmeat
غذای شیرین
spirilual nutriment
غذای روحانی
health food
غذای سالم
restorative food
غذای مقوی
entree
غذای اصلی
dinette
غذای گرم
health foods
غذای سالم
cornmeal
غذای ذرت
antipasto
غذای اشتهااور
shore dinner
غذای دریایی
sop
غذای مایع
birdseed
غذای پرندگان
chicken feed
غذای جوجه
luncheon
غذای مفصل
luncheons
غذای مفصل
sops
غذای مایع
gastronomist
متخصص غذای لذیذ
debilitant
غذای ضعیف کننده
set menu
صورت غذای هر روزه
Good wholesome food .
غذای سالم وکامل
boarded
غذای روی میز
board
غذای روی میز
Frozen meat ( food ) .
گوشت ( غذای ) یخ زده
chopsuey
نوعی غذای چینی
fondu
نوعی غذای سویسی
chow mein
نوعی غذای چینی
a special menu
صورت غذای مخصوص
Oily skin (food).
پوست ( غذای ) چرب
stenophagous
غذای محدود خوار
bakemeat
شیرینی اردی غذای پخته
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
food container
فرف غذای قابل حمل
sloshes
غذای چسبناک مشروب لزج
speciality of the house
غذای مخصوص طبخ منزل
slosh
غذای چسبناک مشروب لزج
to toy with one's food
با غذای خود بازی کردن
sloshing
غذای چسبناک مشروب لزج
progressive cookery
پخت تدریجی غذای یکان
Rice is a wholesome food .
برنج غذای کاملی است
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
agape
غذای سبک پس ار جشنی در کلیسا
[دین]
underfeed
غذای غیر کافی خوردن یا دادن
succotash
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
mawkish
حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
entremets
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
ravioli
نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
casseroles
نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
casserole
نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
The food was not fit to eat.
غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
I revisited her recipe.
من دستور کار
[غذای]
او
[زن]
را دوباره بکار بردم.
for half board
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
slop
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
broth
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
slopping
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
puffing
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puffs
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puff
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
etcaetera
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
et cetera
وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
pile
پرزقالی وغیره
snap
قفلکیف وغیره
piled
پرزقالی وغیره
dale
خلیج وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
dales
خلیج وغیره
sheeting
ملافه وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
shell
پوست فندق وغیره
subsidence
تخفیف درد وغیره
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
vases
گلدان نقره وغیره
frontlet
پیشانی اسب وغیره
vase
گلدان نقره وغیره
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
shells
پوست فندق وغیره
tubes
لوله خمیرریش وغیره
tube
لوله خمیرریش وغیره
seance
جلسه احضارارواح وغیره
snouts
لوله کتری وغیره
ratoon
نهال موز وغیره
propellor
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
sash
حمایل نظامی وغیره
sashes
حمایل نظامی وغیره
trap
زانویی مستراح وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com