English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English Persian
hunger-striker اعتصاب غذا کننده [زن ] [مرد]
Search result with all words
striker اعتصاب کننده
strikers اعتصاب کننده
Other Matches
strike pay حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
hunger strike اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strikes اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
light strike اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
picketings اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
holdouts اعتصاب
turn out اعتصاب
tie-up اعتصاب
sit in اعتصاب
tie up اعتصاب
strikes اعتصاب
stay in strike اعتصاب
strike اعتصاب
holdout اعتصاب
sit-in اعتصاب
sit-ins اعتصاب
tie-ups اعتصاب
strike اعتصاب کردن
struck درحال اعتصاب
general strike اعتصاب عمومی
out در حال اعتصاب
out- در حال اعتصاب
pickets اعتصاب کردن
picketed اعتصاب کردن
outed در حال اعتصاب
picket اعتصاب کردن
riot and civil commotion اعتصاب و تظاهرات
strike اعتصاب ضربه
general strikes اعتصاب عمومی
wildcat strike <idiom> اعتصاب کارگران
confrontational انجام اعتصاب
strikebound دچار اعتصاب
strike-breakers اعتصاب شکن
strike-breaker اعتصاب شکن
walk out اعتصاب کردن
sit down اعتصاب کارمندان
sit-down اعتصاب کارمندان
hunger strike اعتصاب غذا
to strike work اعتصاب کردن
to go on strike اعتصاب کردن
strikes اعتصاب ضربه
strikes اعتصاب کردن
go on strike اعتصاب کردن
knobstick خائن اعتصاب
official receiver اعتصاب رسمی
blacklegs کارگر اعتصاب شکن
official receiver اعتصاب باجایزه سندیکا
to go on a hunger strike اعتصاب غذا کردن
walkouts اعتصاب ,ترک جلسه
strikes اصابت اعتصاب کردن
walkout اعتصاب ,ترک جلسه
strike اصابت اعتصاب کردن
they are on strike اعتصاب کرده اند
out law strike اعتصاب غیر قانونی
blackleg کارگر اعتصاب شکن
strikes تصادف و نصادم کردن اعتصاب
strike تصادف و نصادم کردن اعتصاب
finks اعتصاب شکن جاسوسی کردن
go out اعتصاب کردن دست کشیدن از
fink اعتصاب شکن جاسوسی کردن
sick-outs اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-out اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
picketed اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picket اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
srcc commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
mitigative کم کننده
noncommittal رد کننده
filleting پر کننده
skittish رم کننده
spurner رد کننده
squasher له کننده
squelcher له کننده
bidder کننده
whisperer پچ پچ کننده
rebutter رد کننده
refutatory رد کننده
refuser رد کننده
attacking تک کننده
refutative رد کننده
mitigatory کم کننده
filler پر کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com