English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
fruitarianism اعتقادباینکه خوراک انسان بایدمیوه باشد
Other Matches
pot-shots تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
fortuitism اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
particularism اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
gastronome EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
kenosis اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
hili اعتقادبه مادیات-اعتقادباینکه مادیات مایهء شرارت است
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
the food was smoked خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
meats خوراک
keep خوراک
chow خوراک
meat خوراک
feeds خوراک
nutriments خوراک
at mess سر خوراک
fared خوراک
keeps خوراک
nutriment خوراک
food خوراک
viands خوراک
tucker خوراک
repast خوراک
intake خوراک
foods خوراک
faring خوراک
fares خوراک
nourishment خوراک
intakes خوراک
chows خوراک
butterpump غم خوراک
passage money خوراک
oligotrophic کم خوراک
messes :یک خوراک
mess :یک خوراک
repasts خوراک
tack خوراک
pabulum خوراک
tacking خوراک
tacks خوراک
fare خوراک
feed خوراک
nutrition خوراک
messmate هم خوراک
victuals خوراک
tacked خوراک
feeders خوراک دهنده
feeds خوراک دادن
snacks خوراک سرپایی
snacks خوراک مختصر
snack خوراک سرپایی
meal time موقع خوراک
feed خوراک دادن
insect کرم خوراک
feed خوراک علوفه
boarding house خوابگاه و خوراک
eating خورد و خوراک
cannon fodder خوراک توپ
snack خوراک مختصر
boarding houses خوابگاه و خوراک
viand خوراک ماکولات
recipe خوراک دستور
treated خوراک رایگان
treat خوراک رایگان
piece de resistance خوراک اصلی
feedstuff خوراک حیوانات
dishes سینی خوراک
dish سینی خوراک
food gathering خوراک اوری
frugal food خوراک ساده
meal time وقت خوراک
he partook of fare در خوراک ما شریک شد
heterotroph خوراک گیر
gourmets خوراک شناس
kingfisher ماهی خوراک
recipes خوراک دستور
preparation of food تهیه خوراک
queasiness سنگینی خوراک
insects کرم خوراک
to give to eat خوراک دادن
to d. up خوراک گذاردن
timbale خوراک دلمه
suave خوش خوراک
at meat سر خوراک یا غذا
hors d'oeuvres پیش خوراک
hors d'oeuvre پیش خوراک
slipslop خوراک ابکی
sitophobia خوراک هراسی
treats خوراک رایگان
autotroph خوراک ساز
slops خوراک ابکی
chop house خوراک خانه
gourmet خوراک شناس
nourishes خوراک دادن
regales خوراک لذیذ
regaled خوراک لذیذ
regale خوراک لذیذ
grubs خوراک خواربار
grubbed خوراک خواربار
grub خوراک خواربار
regaling خوراک لذیذ
nourished خوراک دادن
nourish خوراک دادن
dosages یک خوراک دارو
feeds خوراک علوفه
menu فهرست خوراک
menus فهرست خوراک
dose یک خوراک دارو
dosed یک خوراک دارو
doses یک خوراک دارو
eating house خوراک پزخانه
dosing یک خوراک دارو
feeder خوراک دهنده
aliment خوراک دادن
plat du jour خوراک روز
dosage یک خوراک دارو
junk foods گنده خوراک
support [nourish, feed] خوراک دادن
health foods خوراک بهداشتی
plats du jour خوراک روز
health food خوراک بهداشتی
food stamps تمبر خوراک
food stamp تمبر خوراک
junk food گنده خوراک
eating خوش خوراک
loard of creation انسان
in human shape انسان
homo انسان
mortals انسان
mortal انسان
mans انسان
human beings انسان
man انسان
human being انسان
homosapiens انسان
pitch into به خوراک حمله کردن
revalenta خوراک عدس واردجو
rotisserie مغازه خوراک پزی
feed belt نوار خوراک دهنده
cuisine روش اشپزی خوراک
hoppers محفظه خوراک دستگاه
recipe دستور خوراک پزی
cresture conforts خوراک و پوشاک خوب
recipes دستور خوراک پزی
holozoic جانور خوراک گیر
hopper محفظه خوراک دستگاه
chilli خوراک لوبیای پر ادویه
chilies خوراک لوبیای پر ادویه
eating disorder اختلال خورد و خوراک
feeding group قسمت خوراک دهنده
piece deresistance بخش عمده خوراک
dose خوراک دوا یا شربت
kitchens محل خوراک پزی
gratin خوراک ته دیم دار
cooker چراغ خوراک پزی
cookers چراغ خوراک پزی
receivers دستگاه خوراک دهنده
receivers جعبه خوراک دهنده
receiver دستگاه خوراک دهنده
receiver جعبه خوراک دهنده
kitchener بخاری خوراک پزی
kitchen محل خوراک پزی
dosed خوراک دوا یا شربت
doses خوراک دوا یا شربت
dosing خوراک دوا یا شربت
Primuses چراغ خوراک پزی
he cannot earn his own keep اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
kickshaw خوراک خوش مزه
Primus چراغ خوراک پزی
dozes دوز یک خوراک دارو
heaters چراغ خوراک پزی
helpings یک وعده یا پرس خوراک
helping یک وعده یا پرس خوراک
heater چراغ خوراک پزی
thropholyt لایه خوراک کاه
dozing دوز یک خوراک دارو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com