English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
Other Matches
salvationism اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
karma سرنوشت مراسم دینی
precepts of god فرایض دینی احکام دینی
animism اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
redemption رستگاری
deliverance رستگاری
salvation رستگاری
redemptory رستگاری بخش
soteriology رستگاری شناسی
emancipation رستگاری رهاسازی
redemptive رستگاری بخش
soteriology مبحث نجات رستگاری
good genius روح یافرشتهای که رستگاری شخص رافراهم میکند
limitarian کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
ungodliness بی دینی
godlessness بی دینی
chos in action حق دینی
perfidy بی دینی
religious دینی
irreligion بی دینی
impiety بی دینی
heathenishness بی دینی
impiousness بی دینی
indevotion بی دینی
sacraments ایین دینی
religious rites اداب دینی
cult ایین دینی
cults ایین دینی
dogmas عقیده دینی
mufti پیشوای دینی
things in action اموال دینی
religious delusion هذیان دینی
dogma عقیده دینی
orthodoxy راست دینی
religious matters امور دینی
religious instruction اموزش دینی
orthodoxies راست دینی
proselytism تبلیغ دینی
ghazi مجاهد دینی
sacraments رسم دینی
sacrament ایین دینی
impiously از روی بی دینی
irreligiously ازروی بی دینی
martyry بشهادت دینی
sacrament رسم دینی
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
chaplain افسر امور دینی
mystagogy تفسیر رموز دینی
ritualization انجام شعائر دینی
declaration of indulgence اعلام ازادی دینی
adultery بی دینی ازدواج غیرشرعی
seminaries مدرسه علوم دینی
seminary مدرسه علوم دینی
persuasion اطمینان عقیده دینی
persuasions اطمینان عقیده دینی
chaplains افسر امور دینی
to discharge of an obligation از دینی مبرا کردن
catechesis کتاب تعلیمات دینی
theological school مدرسه علوم دینی
theologue طلبه علوم دینی
solifidian کسیکه معتقد است که ایمان تنهامایه رستگاری است
catechisms کتاب سوال وجواب دینی
catechism کتاب سوال وجواب دینی
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
ceremony مراسم
rituals مراسم
ceremonies مراسم
mosaic d. وضع احکام دینی درزمان موسی
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
ceremony مراسم نظامی
pageant مراسم مجلل
funerals مراسم دفن
chalice جام [در مراسم]
funeral مراسم دفن
goblet جام [در مراسم]
exequies مراسم تدفین
ceremonies مراسم نظامی
pageants مراسم مجلل
burial service مراسم دفن
morning parade مراسم صبحگاه
dispensation وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
dispensations وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
theolog دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
general muster مراسم اجتماعی عمومی
rite مراسم تشریفات مذهبی
masses مراسم عشاء ربانی
massing مراسم عشاء ربانی
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
funerals مراسم تشییع جنازه
calebrate بجا اوردن مراسم
funeral مراسم تشییع جنازه
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
mass مراسم عشاء ربانی
sacramental وابسته به مراسم مذهبی
subsequent پیروی
amenableness پیروی
imitations پیروی
subjection پیروی
following پیروی
imitation پیروی
sequacity پیروی
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
solemnity ایین تشریفات مراسم سنگین
betroth مراسم نامزدی بعمل اوردن
funerary وابسته به مراسم تشییع جنازه
swear in با مراسم تحلیف وارد کردن
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
side honors مراسم ادای احترام در میزپاس
To perform the marriage ceremony. مراسم عقد راجاری کردن
christening مراسم تعمید ونامگذاری بچه
religiousness پیروی مذهب
pursuitmeter پیروی سنج
conformance پیروی متابعت
listen پیروی کردن از
conscientiousness پیروی وجدان
listened پیروی کردن از
listens پیروی کردن از
orinality پیروی ابتکار
listening پیروی کردن از
follows پیروی استنباط
follows پیروی کردن از
law abidingness پیروی قانون
conform پیروی کردن
conformed پیروی کردن
sensuousness پیروی جسمانی
conforming پیروی کردن
conventionalism پیروی از رسوم
conforms پیروی کردن
faddism پیروی از مد زودگذر
sectarianism پیروی از یک فرقه
go by پیروی کردن از
follow پیروی استنباط
to do after پیروی کردن
autonomy خود پیروی
to follow the example of پیروی کردن از
follow پیروی کردن از
followed پیروی استنباط
followed پیروی کردن از
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
last rites مراسم دفن و کفن و دعای ختم
events to mark the Day of German Unity مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
illuminism پیروی ازفلسفه اشراقی
Taoism پیروی از طریقت چینی
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
conformity پیروی از رسوم یاعقاید
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to go by a rule ازقانونی پیروی کردن
lyricism پیروی از سبک اشعاربزمی
nudism پیروی از عقایدجماعت برهنگان
scientism پیروی از روش علمی
sentimentalism پیروی از عواطف واحساسات
sentimentality پیروی از عواطف واحساسات
sensationalism پیروی از عواطف واحساسات
isolationism پیروی از سیاست انزوا
probity پیروی دقیق از اصول
heteronomy پیروی از قانون دیگری
psychologism پیروی از اصول روانی
pursuit rotor پیروی سنج چرخان
rotary pursuit پیروی سنج چرخان
manichaeism پیروی از دین مانی
Scientologist پیروی دین ساینتولوژی
conventionality پیروی از سنت قدیم
Jungian پیروی یونگ [روانشناسی]
islamism پیروی از دین اسلام
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
misbeliever بی اعتقاد
unbelieving بی اعتقاد
believing با اعتقاد
confidences اعتقاد
belief اعتقاد
credence اعتقاد
faith اعتقاد
confidence اعتقاد
faiths اعتقاد
indifferentist کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
ritualize رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
secarianism پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
self abandonment افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com