Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English
Persian
monandry
اعتیاد به یک شوهر
Other Matches
brother in low
برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
brorher in law
برادر شوهر شوهر خواهر
uncle
شوهر عمه شوهر خاله
uncles
شوهر عمه شوهر خاله
addiction
اعتیاد
narcotism
اعتیاد
accustomedness
اعتیاد
addictedness
اعتیاد
consuetude
اعتیاد
addicts
عادت اعتیاد
cold turkey
ترک اعتیاد
opiomania
اعتیاد به تریاک
drug addiction
اعتیاد دارویی
acclimatable
قابل اعتیاد
heroinism
اعتیاد به هروئین
addict
عادت اعتیاد
addict
اعتیاد دادن
hype
اعتیاد به مواد مخدره
urbanity
اعتیاد بزندگی شهری
hyped
اعتیاد به مواد مخدره
drug addiction
اعتیاد به مواد مخدر
hyping
اعتیاد به مواد مخدره
hypes
اعتیاد به مواد مخدره
hyped up
اعتیاد به مواد مخدره
alcoholism
اعتیاد به نوشیدن الکل
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
urbanism
اعتیاد بزندگی شهری
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
bachelors
زن بی شوهر
couples
زن و شوهر
spouses
زن یا شوهر
husband
شوهر
husbands
شوهر
discovert
بی شوهر
feme sole
زن بی شوهر
man
شوهر
mans
شوهر
pair
زن و شوهر
hub or hub by
شوهر
coupled
زن و شوهر
couple
زن و شوهر
bachelor
زن بی شوهر
hubbies
شوهر
spouse
زن یا شوهر
hubby
شوهر
wedded
زن و شوهر
trigamist
زن سه شوهر
step son
پسرزن یا شوهر
polygamist
شوهر چند زن
polyandrist
زن چند شوهر
mother in low
مادر شوهر
monandrous
دارای یک شوهر
monandry
زندگی با یک شوهر
marriageable
تنه شوهر
give in marriage
شوهر دادن
father in law
پدر شوهر
espouses
شوهر دادن
marry
شوهر دادن
espoused
شوهر دادن
wed
زن یا شوهر دادن
espouse
شوهر دادن
fathers-in-law
پدر شوهر
cuckolds
شوهر زن زانیه
cuckold
شوهر زن زانیه
monogamous
دارای یک زن یا یک شوهر
cuckolding
شوهر زن زانیه
bigamous
دارای دو زن یا دو شوهر
espousing
شوهر دادن
cuckolded
شوهر زن زانیه
matrons
زن شوهر دار
mothers-in-law
مادر شوهر
brother in law
شوهر خواهر
brother-in-law
شوهر خواهر
stepfathers
شوهر مادر
mother-in-law
مادر شوهر
marries
شوهر دادن
married
شوهر دار
matron
زن شوهر دار
brothers-in-law
شوهر خواهر
stepfather
شوهر مادر
father-in-law
پدر شوهر
her much older husband
شوهر بسیار مسن تر از او
[زن]
jointure
دارایی مشترک زن و شوهر
admetus
شوهر السس تیس
he got off his daughters
دخترهایش را شوهر داد
mother in law
مادر شوهر نامادری
nubility
تنه شوهر بودن
polygamous
چند شوهر ه چندگان
privacy between husband and wife
خلوت بین زن و شوهر
sister in law
خواهر شوهر زن برادر
judicial separaion
جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
nephews
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
pin money
پول جیبی شوهر به همسرش
step daughter
دختر اندر دخترزن یا شوهر
her next was a merchant
شوهر بعدی وی بازرگان بود
to wear breeches
بر شوهر خود مسلط بودن
nephew
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
to live like cat and dog
دائما با هم جنگ و دعوا داشتن
[زن و شوهر]
polyandric
چند شوهره وابسته بچند شوهر
polyandrous
چند شوهره وابسته بچند شوهر
single a
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
chaperon
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
paraphernalia
دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange .
زن و شوهر بگو مگوشان شد
[بگو مگو کردند]
pin money
وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
tenant by curtesy
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
quarantine
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com