Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
electric chair
اعدام بوسیله برق
Other Matches
capital punishment
کیفر اعدام مجازات اعدام
execution
اعدام
gallows
اعدام
hanging
اعدام
gassed
اعدام با گاز
capital punishment
مجازات اعدام
capital punishment
اعدام مجازات
the penalty of death
کیفر اعدام
to death penalty
اعدام مجازات
death sentence
حکم اعدام
death warrant
حکم اعدام
gas
اعدام با گاز
gases
اعدام با گاز
gasses
اعدام با گاز
death warrants
حکم اعدام
death penalty
مجازات اعدام
executing
اعدام کردن
executes
اعدام کردن
death squads
جوخهی اعدام
executed
اعدام کردن
death squad
جوخهی اعدام
execute
اعدام کردن
gallows
مستحق اعدام
administer
اعدام کردن
extinction
اعدام انهدام
under sentence of death
محکوم به اعدام
under pain of death
با کیفر اعدام
to die on the scaffold
اعدام شدن
death penalty
کیفر اعدام
overhang
اعدام کردن
executioners
مامور اعدام
executioner
مامور اعدام
convicted to death
محکوم به اعدام
executed
[judicially killed]
<adj.>
<past-p.>
اعدام شده
hangmen
مامور اعدام
death sentences
حکم اعدام
overhangs
اعدام کردن
hangman
مامور اعدام
guillotine
با گیوتین اعدام کردن
guillotined
با گیوتین اعدام کردن
carrying out
[of a death sentence]
اجرا
[حکم اعدام]
capital offence or crime
گناه مستوجب اعدام
gallows bird
ادم مستحق اعدام
to execute somebody
اعدام کردن
[حقوق]
guillotines
با گیوتین اعدام کردن
guillotining
با گیوتین اعدام کردن
gas chambers
محفظه اعدام با گاز
hanging
محزون مستحق اعدام
electric chair
صندلی اعدام الکتریکی
gas chamber
محفظه اعدام با گاز
capital
گناه مستوجب اعدام سرمایه
administers
انجام دادن اعدام کردن
hang man
مامور اعدام به وسیله دار
administering
انجام دادن اعدام کردن
administered
انجام دادن اعدام کردن
to execute somebody for something
کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن
black flag
پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
execution
بدار زدن اعدام اجرا کردن
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
flag
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
gallows
چوبه دار مجازات اعدام با دار
quarter session
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
executes
قانونی کردن اعدام کردن
executing
قانونی کردن اعدام کردن
execute
قانونی کردن اعدام کردن
executed
قانونی کردن اعدام کردن
wherewithal
که بوسیله ان
perprep
بوسیله
whereby
که بوسیله ان
per
بوسیله
of
بوسیله
thruogh the a of
بوسیله
via
بوسیله
by
بوسیله
with
بوسیله
by the instrumentality of
بوسیله
at the hand of
بوسیله
by dint of
بوسیله
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
hydrolysis
تجزیه بوسیله اب
by the f.
بوسیله لمس
hydromancy
تفال بوسیله اب
municipally
بوسیله شهرداری
per pais
بوسیله مملکت
electrically
بوسیله برق
by depty
بوسیله نماینده
per pais
بوسیله کشور
by wire
بوسیله تلگراف
photogelatin process
چاپ بوسیله ژلاتین
poured
تراوش بوسیله ریزش
pouring
تراوش بوسیله ریزش
pipage
ترابری بوسیله لوله
baptizing
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
pipe down
بوسیله شیپور یا نای
pipeage
ترابری بوسیله لوله
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
phototypography
چاپ بوسیله عکسبرداری
seagirt
محصور بوسیله دریا
pours
تراوش بوسیله ریزش
intuitively
بوسیله درک مستقیم
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
windswept
بوسیله باد جاروشده
electromotive
متحرک بوسیله برق
aeromancy
تفال بوسیله هوا
aerotherapeutics
معالجه بوسیله هوا
dragonnades
بوسیله سواره نظام
diathermy
معالجه بوسیله حرارت
eluviation
انتقال بوسیله بادوباران
patent
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
galvanography
روی مس بوسیله اندودکهربایی
leaching
تصفیه بوسیله شستشو
lapped joint
اتصال بوسیله پوشش
patents
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patenting
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
in propria persona
بوسیله خود شخص
hydromancer
تفال زننده بوسیله اب
hydrolyze
بوسیله اب تجزیه شدن
patented
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
sent via e-mail
بوسیله ایمیل فرستاده شد
pour
تراوش بوسیله ریزش
brew
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
baptised
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
to pick thanks
بوسیله سخن چینی
churns
بوسیله اسباب گردنده
to scent out
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
traingulation
پیمایش بوسیله مثلثات
churned
بوسیله اسباب گردنده
churn
بوسیله اسباب گردنده
brews
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
baptises
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
infiltration
پالایش بوسیله تراوش
baptizes
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
postage
حمل بوسیله پست
windblown
در حرکت بوسیله باد
hydrophilous
گرده افشانی کننده بوسیله اب
embolic
مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
electrotype
بوسیله برق چاپ کردن
hydropathy
معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
hit wicket
انداختن میله بوسیله خودتوپزن
perfusion
غسل تعمید بوسیله اب پاشی
wirephoto
بوسیله بی سیم عکس فرستادن
carbon arcwelding
جوش قوسی بوسیله کربن
cathodogeaph
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
chemical warfare
جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
container transport
حمل و نقل بوسیله کانتینر
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
wet down
بوسیله اب پاشی خیس کردن
waterborne
حمل شده بوسیله اب اب برد
electro magnetism
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
electrometallurgy
ذوب فلزات بوسیله برق
grout stop
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
in law
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
photoengraving
گراور سازی بوسیله عکاسی
photolighograph
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
photomap
نقشه برداری بوسیله عکاسی
by no one else
از
[بوسیله]
هیچ کسی دیگر
to buy something at an auction
چیزی را در
[بوسیله]
حراجی خریدن
self administered
اداره شونده بوسیله خویشتن
platinotype
عکاسی بوسیله املاح پلاتین
pyretotherapy
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
radiophotograph
انتقال عکس بوسیله رادیو
rainwash
شستشوی چیزی بوسیله باران
rainwash
شسته شده بوسیله باران
suicide bombing
قصد کشت بوسیله خودکشی
rocket propulsion
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
roentgenoscopy
معاینه بوسیله اشعه مجهول
seaborne
بوسیله کشتی حمل شده
phonendoscope
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
sporogony
تولید مثل بوسیله هاگ
steam propulsion of ships
راندن کشتی ها بوسیله بخار
incuse
نقش شده بوسیله چکش
instantiate
معرفی کردن بوسیله کنسرت
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
the block
مردن بوسیله گردن زنی
telekinesis
حرکت اجسام بوسیله ارواح
lightproof
غیرقابل نفوذ بوسیله نور
lyophil
خشک شده بوسیله انجمادسخت
lyophiled
خشک شده بوسیله انجمادسخت
massotherapy
معالجه بوسیله مشت و مال
memoria technica
فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
stethoscopy
معاینه بوسیله گوشی طبی
step down
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
suicide attack
قصد کشت بوسیله خودکشی
chafing
بوسیله اصطکاک گرم کردن
latch
بوسیله کلون محکم کردن
self-service
کمک بوسیله خود شخص
self service
کمک بوسیله خود شخص
soaks
بوسیله مایع اشباع شدن
soak
بوسیله مایع اشباع شدن
shields
بوسیله سپر حفظ کردن
photocopying
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
self-appointed
منصوب شده بوسیله خویشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com