English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
Other Matches
counting numbers اعدد صحیح [ریاضی]
rational numbers اعدد گویا [ریاضی]
whole numbers اعدد صحیح [ریاضی]
duodecimal number system سیستم اعدد با پایه دوازده
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
real حقیقی
intrinsic حقیقی
efective حقیقی
veracious حقیقی
actual حقیقی
truer حقیقی
true حقیقی
unfeigned حقیقی
truest حقیقی
genuine حقیقی
true wind باد حقیقی
trueness بی ریایی حقیقی
natural person شخص حقیقی
real gas گاز حقیقی
real function تابع حقیقی
real constant ثابت حقیقی
real address آدرس حقیقی
real storage حافظه حقیقی
true resistance مقدارمقاومت حقیقی
ohmic valve مقدارمقاومت حقیقی
observed altitude ارتفاع حقیقی
real power توان حقیقی
true or real focus کانون حقیقی
true power توان حقیقی
true score نمره حقیقی
true value مقدار حقیقی
true life حقیقی وصحیح
true heading سمت حقیقی
true course راه حقیقی
true azimuth گرای حقیقی
true variance پراکنش حقیقی
real numbers اعداد حقیقی
true dip شیب حقیقی
real number عدد حقیقی
real module ضریب حقیقی
real image تصویر حقیقی
true copolymer همبسپار حقیقی
interpolymer همبسپار حقیقی
truest حقیقی کردن
actual movement حرکت حقیقی
real memory حافظه حقیقی
genuine واقعی حقیقی
absolute magnitude قدر حقیقی
true north شمال حقیقی
true واقعی حقیقی
real time زمان حقیقی
actual resistivity مقاومت حقیقی
truer واقعی حقیقی
genuine حقیقی یا درست
down-to-earth حقیقی واقعی
down to earth حقیقی واقعی
true حقیقی کردن
true mean میانگین حقیقی
truer حقیقی کردن
truest واقعی حقیقی
verisimilar دارای فاهر حقیقی
real number عدد حقیقی [ریاضی]
rightful حقیقی دارای استحقاق
apparent horizon افق حقیقی نقاط
euciliate مژه داران حقیقی
brake horsepower توان حقیقی مهاری
particle density وزن مخصوص حقیقی
real-valued function تابع حقیقی [ریاضی]
real sector بخش متغیرهای حقیقی
live exercise تمرین رزمی حقیقی
actual maximum flowline ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
true or sternal ribs دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
real analytic function تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
dative حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
developed muzzle velocity سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
unsigned real number عدد حقیقی بدون علامت
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
enlightement روشنی فکر اگاهی حقیقی
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
acoelous بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oaf بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
many valued دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
oafs بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
approximation خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximations خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
relative پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
true horizon افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com