Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
unattached
اعزام نشده
Other Matches
admision rate
میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
dispatch
اعزام
send out
اعزام
dispatches
اعزام
despatched
اعزام
despatching
اعزام
dispatched
اعزام
despatches
اعزام
dispatching
اعزام
send
اعزام داشتن
dispatched
اعزام کردن
dispatched
اعزام داشتن
dispatch
اعزام یکانها
sending
اعزام داشتن
sends
اعزام داشتن
dispatched
اعزام یکانها
dispatches
اعزام داشتن
detach
اعزام کردن
to tell off
اعزام کردن
detaches
اعزام کردن
detaching
اعزام کردن
dispatches
اعزام کردن
dispatch
اعزام کردن
dispatch
اعزام داشتن
despatched
اعزام داشتن
embassage
اعزام سفیر
dispateh
اعزام کردن
dispatcher
اعزام کننده
send out
اعزام کردن
to send away
اعزام داشتن
dispatches
اعزام یکانها
despatched
اعزام کردن
despatching
اعزام داشتن
despatches
اعزام کردن
despatches
اعزام یکانها
despatches
اعزام داشتن
despatching
اعزام کردن
despatching
اعزام یکانها
despatched
اعزام یکانها
incomplete
انجام نشده پر نشده
dispatcher
اعزام کننده امکانات
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
afforcement
اعزام نیروی امداد
committing
اعزام داشتن برای
despatch
ارسال کردن اعزام
sick slip
برگ اعزام به بیمارستان
committed
اعزام داشتن برای
transfer station
محل اعزام افراد
to send upon an e
به سفارت اعزام کردن
commit
اعزام داشتن برای
commits
اعزام داشتن برای
dispatchment
ارسال
[اعزام]
[گسیل]
[فرستادن ]
delegations
اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegation
اعزام نماینده هیات نمایندگی
sending state
کشور اعزام کننده پرسنل
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
probationers
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
The convicts are being sent to concentration camps .
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
probationer
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
dispatch route
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
consuls
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
uncharged
پر نشده
unbowed
خم نشده
unguarded
حساب نشده
unguarded
حراست نشده
unearned
کسب نشده
imperforate
منگنه نشده
unconnected
وصل نشده
unpublished
چاپ نشده
unreconstructed
بازسازی نشده
unpublished
نشر نشده
unquestioned
استنتاق نشده
tenantless
اشغال نشده
unquestioned
بررسی نشده
unquestioned
بحث نشده
Before it is too late. While there is stI'll time.
تا دیر نشده
custom uncleared
ترخیص نشده
wound less
زخمی نشده
unworn
استعمال نشده
innascible
زایده نشده
undeeded
در سندقید نشده
undefined
تعریف نشده
undirected
هدایت نشده
undisiplined
تربیت نشده
unexploded
منفجر نشده
unseen
مشاهده نشده
unleached
سفید نشده
unlicked
لیسیده نشده
non switched line
خط گزینه نشده
uncoditioned
شرط نشده
the date was not specified
نشده بود
unaccommodated
فراهم نشده
unaccomplished
انجام نشده
unbacked
رام نشده
unbowed
سر کوب نشده
roughdry
اطو نشده
uncleared
ترخیص نشده
uncoditioned
قطعی نشده
unsought
کاوش نشده
intemerate
بی ناموس نشده
unspotted
ننگین نشده
increate
افریده نشده
unshod
نعل نشده
in sheets
صحافی نشده
unsight
دیده نشده
unsocialized
اجتماعی نشده
unstudied
مطالعه نشده
unthickened
تغلیظ نشده
unwashed
شسته نشده
unworn
کهنه نشده
unset
ثابت نشده
unsaved
پس انداز نشده
unnormalized
هنجار نشده
uncircumcised
ختنه نشده
unpolished
پرداخت نشده
unpremediated
تصور نشده
inextinct
نیست نشده
inedited
چاپ نشده
inedited
منتشر نشده
unsaturate
اشباع نشده
unsaturated
اشباع نشده
in quires
صحافی نشده
unevaluated
<adj.>
امتحان نشده
unevaluated
<adj.>
ممیزی نشده
unexamined
<adj.>
ممیزی نشده
uninspected
<adj.>
ممیزی نشده
untested
<adj.>
ممیزی نشده
unchecked
<adj.>
ممیزی نشده
unaudited
<adj.>
ممیزی نشده
unexamined
<adj.>
امتحان نشده
uninspected
<adj.>
امتحان نشده
untested
<adj.>
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
ارزیابی نشده
untested
<adj.>
ارزیابی نشده
unverified
<adj.>
تست نشده
unverified
<adj.>
بازرسی نشده
unverified
<adj.>
امتحان نشده
unverified
<adj.>
ارزیابی نشده
unverified
<adj.>
ممیزی نشده
unverified
<adj.>
بررسی نشده
unissued
<adj.>
توزیع نشده
unissued
<adj.>
منتشر نشده
unverified
<adj.>
آزمایش نشده
unverified
<adj.>
کنترل نشده
unverified
<adj.>
تایید نشده
uninspected
<adj.>
آزمایش نشده
untested
<adj.>
آزمایش نشده
unaudited
<adj.>
کنترل نشده
unchecked
<adj.>
کنترل نشده
unevaluated
<adj.>
کنترل نشده
unexamined
<adj.>
کنترل نشده
uninspected
<adj.>
کنترل نشده
untested
<adj.>
کنترل نشده
unaudited
<adj.>
تایید نشده
unexamined
<adj.>
آزمایش نشده
unevaluated
<adj.>
آزمایش نشده
unchecked
<adj.>
تست نشده
non-registered
[not registered]
<adj.>
ثبت نشده
undeterred
<adj.>
منصرف نشده
unbleached
<adj.>
سفیدگری نشده
undyed
<adj.>
رنگرزی نشده
unaudited
<adj.>
آزمایش نشده
unchecked
<adj.>
آزمایش نشده
unchecked
<adj.>
تایید نشده
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
uninspected
<adj.>
تست نشده
untested
<adj.>
تست نشده
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com