English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English Persian
vitals اعضای حیاتی و موثربدن
Other Matches
combat essential اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
vitalist خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
vitalistic خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
insides تو اعضای داخلی
burgomaster اعضای شهرداری
inside تو اعضای داخلی
main structure menbers اعضای اصلی ساختمان
locomotory ابتلاء اعضای حرکتی
paraplegia فلج اعضای سافل
locomotor ابتلاء اعضای حرکتی
royalties اعضای خانواده سلطنتی
royalty اعضای خانواده سلطنتی
cadre اعضای یک سازمان نظامی
senior members اعضای بالارتبه یا ارشد
sensorium مرکز حواس اعضای حس
cadres اعضای یک سازمان نظامی
stiffening members اعضای صلب کننده
prosthetics مبحث اعضای مضنوعی
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
the f. اعضای هیئت پزشکی
footwork هماهنگی پا با اعضای دیگر
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
quaker meeting انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
senatorial وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
senatorian وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
hypotrophy رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
locomotor دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
toho اعضای انگشتان نشانه و شست
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
acroesthesia افزایش حساسیت اعضای انتهایی
triphibian سه حیاتی
of vital importance حیاتی
absolute <adj.> حیاتی
vital حیاتی
triphibious سه حیاتی
essential حیاتی
inalienable <adj.> حیاتی
vital <adj.> حیاتی
inevitable <adj.> حیاتی
substantive [essential] <adj.> حیاتی
quintessential <adj.> حیاتی
major <adj.> حیاتی
essential <adj.> حیاتی
biotic حیاتی
unalienable <adj.> حیاتی
essentials حیاتی
unalterable <adj.> حیاتی
indispensable <adj.> حیاتی
conscript fathere اعضای مجلس سنای روم باستان
urogenital وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
oeuvre کار حیاتی
elanvital نیروی حیاتی
essential supply اماد حیاتی
homeostasis تعادل حیاتی
life zone منطقه حیاتی
elanvital نشاط حیاتی
lebensraum فضای حیاتی
urgent priority تقدم حیاتی
lifeblood نیروی حیاتی
lifeblood خون حیاتی
vital statistics امارهای حیاتی
vital interest مصلحت حیاتی
vital necessity ضرورت حیاتی
vitalism حیاتی نگری
stamina نیروی حیاتی
critical حیاتی بحرانی
vital index شاخص حیاتی
vitality نیروی حیاتی
vital area منطقه حیاتی
critical intelligence اطلاعات حیاتی
vital capacity گنجایش حیاتی
biocatalyst کاتالیزورهای حیاتی
vital capacity فرفیت حیاتی
vital force نیروی حیاتی
vital ground زمین حیاتی
vital statistics امار حیاتی
biogeography جغرافیای حیاتی
outriggers اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
bounds محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
bionic وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
quaker's meeting انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
keyitem اقلام ضروری و حیاتی
vivacity نشاط نیروی حیاتی
critical materials اقلام حیاتی و مهم
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
emergency غیر منتظره حیاتی
biogeographic مربوط به جغرافیای حیاتی
emergencies غیر منتظره حیاتی
clocks سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
backplane مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
catena 1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
matricular وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
component تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
components تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
pin joint اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
friendly societies انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly society انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
heterology عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
to pack a jury جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
signals علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
life cycle مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
parabiosis برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
cartels توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
homology همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس
cartel توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
mastered نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
plastogene اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
masters نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
estrogen ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
vital statistics امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
embassy سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassies سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
ibi Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
biochemical مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
picketings اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com