Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
constructive credit
اعطای پایان نامه افتخاری به کسی
Other Matches
dissertations
پایان نامه
thesis
پایان نامه
theses
پایان نامه
dissertation
پایان نامه
thetic
وابسته به یا شامل پایان نامه
thetical
وابسته به یا شامل پایان نامه
dissertate
پایان نامه تحصیلی نوشتن
I look forward to hearing from you soon.
[letter closing line]
مشتاقم به زودی از شما آگاه شوم.
[پایان نامه]
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
honorary
افتخاری
courtes title
لقب افتخاری
honorary consul
کنسول افتخاری
complimentary
بلیط افتخاری
preferment
مقام افتخاری
honorary
درجه افتخاری
honorarily
بطور افتخاری
enfranchisement
اعطای حقوق
naturalization
اعطای تابعیت
investiture with an office
اعطای منصب
investiture
اعطای نشان
investiture of a robe
اعطای خلعت
land grant
اعطای اراضی
investitures
اعطای نشان
titular
ناشی از لقب رسمی افتخاری
terminates
پایان دادن پایان یافتن
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminated
پایان دادن پایان یافتن
certificate for decoration
مدرک اعطای نشان
loan on deposit
اعطای وام به وثیقه سپرده
immortalization
اعطای نام یا شهرت جاودانی
accolades
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolade
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
subinfeudate
اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
systems
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
safety
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
naturalize
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalising
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizes
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizing
اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
unfinished
بی پایان
decapoda
ده پایان
finis
پایان
endings
پایان
cessation
پایان
point
پایان
finishes
پایان
inconclusive
بی پایان
unending
بی پایان
never-ending
بی پایان
never ending
بی پایان
ending
پایان
interminate
بی پایان
endless
بی پایان
incessant
پی در پی بی پایان
finish
پایان
illmitable
بی پایان
ends
پایان
ended
پایان
end
پایان
termination
پایان
unbound
بی پایان
windup
پایان
abyss
بی پایان
hexapod
شش پایان
initiator terminator
پایان ده
finallist
پایان رس
finish line
خط پایان
end line
خط پایان
end all
پایان
bourne
پایان
to sit out
تا پایان
abysm
بی پایان
abysses
بی پایان
sempiternity
بی پایان
issue
[outcome]
پایان
closest
پایان
closes
پایان
closer
پایان
close
پایان
out
<adv.>
پایان
perpetuity
بی پایان
eternity
بی پایان
eternality
بی پایان
illimitable
بی پایان
aeon
بی پایان
foreverness
بی پایان
forever
بی پایان
infinite time
بی پایان
immortality
بی پایان
finality
پایان
periods
پایان
eternity
بی پایان
conclusion
پایان
conclusions
پایان
limit
پایان
eternities
بی پایان
fruition
پایان
period
پایان
taped
نوار خط پایان
tapes
نوار خط پایان
over-
پایان یافتن
come off
پایان مسابقه
year-end
سال پایان
over
پایان یافتن
wind up
پایان دادن
tape
نوار خط پایان
sequel
نتیجه پایان
sequels
نتیجه پایان
Over and out!
پایان اعلان !
do away with
<idiom>
به پایان رساندن
finish
پایان مسابقه
surcease
پایان استراحت
eob
پایان یک بلوک
year-end
پایان سال
rhizopod
ریشه پایان
wind up
پایان یافتن
conclusions
پایان یک چیز
conclusion
پایان یک چیز
eoj
پایان کارob
eof
پایان فایل
finishes
پایان مسابقه
endnote
پایان مدرک
endless loop
حلقه بی پایان
end of block
پایان یک بلوک
eternal
بی پایان دائمی
abend
پایان غیرعادی
past
پایان یافته
end mark
علامت بی پایان
fineless
بی پایان کردن
irredeemable
پایان ناپذیر
ends
پایان یک دور
ended
پایان یک دور
end
پایان یک دور
placing judge
داور خط پایان
It's over.
به پایان رسید.
Finifugal
<adj.>
تنفر از پایان
sustainable energy
انرژی بی پایان
termination
پایان یابی
to turn out
به پایان رسیدن
myriapoda
هزار پایان
follow through
<idiom>
به پایان رساندن
normal termination
پایان عادی
run out (of something)
<idiom>
به پایان رساندن
ominscience
دانش بی پایان
omniscience
دانش بی پایان
time out
<idiom>
پایان وقت
turn out
<idiom>
نتیجه ،پایان
Over and out!
پایان خبر !
on side
پایان بازی
termination
پایان دهی
godspeed
پایان انجام
interminable
پایان ناپذیر
terminuse ad quem
نقطه پایان
termination date
تاریخ پایان
terminable
پایان یافتنی
harvest home
پایان درو
jikan
پایان وقت
last a
دم اخر پایان
teleologist
پایان شناس
to bring to an end
به پایان رساندن
get done with
به پایان رساندن
to get oven
به پایان رساندن
atrocious
با شرارت بی پایان
sign off
پایان دادن به
get through
به پایان رساندن
terminating
پایان بخش
terminating
پایان دار
interminableness
پایان ناپذیری
get over
به پایان رساندن
to go through with
به پایان رساندن
to come to a end
به پایان رسیدن
inexhaustibility
پایان نا پذیری
subjunction
افزایش در پایان
to see through
به پایان رساندن
unceasing
پایان ناپذیر
teleology
پایان شناسی
to see out
به پایان رساندن
finitude
پایان پذیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com