Dictiornary-Farsi | اعطا یا قبول تابعیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
naturalization	اعطا یا قبول تابعیت


Other Matches

naturalising	اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises	اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizes	اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalize	اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizing	اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalization	قبول تابعیت
jus sanguinis	قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
stateless person	شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
Lets play that again .	قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
endowment	اعطا
vouchsafement	اعطا
endowments	اعطا
impartation	اعطا
awarding	اعطا
awards	اعطا
award	اعطا
bestowal	اعطا
awarded	اعطا
dispensations	اعطا تقدیر
grants	اعطا کردن
dispensation	اعطا تقدیر
grant	اعطا کردن
granted	اعطا کردن
citizenship	تابعیت
nationality	تابعیت
sequence	تابعیت
sequences	تابعیت
nationalities	تابعیت
allegiances	تابعیت
allegiance	تابعیت
grant a credit	اعتباری را اعطا کردن
to grant a request	درخواستی را اعطا کردن
denaturalize	از تابعیت در اوردن
naturalises	حق تابعیت دادن
dual nationality	تابعیت مضاعف
naturalising	حق تابعیت دادن
naturalize	حق تابعیت دادن
naturalizes	حق تابعیت دادن
naturalizing	حق تابعیت دادن
declaration of intention	درخواست تابعیت
diversity of citizenship	اختلاف تابعیت
document of nationality	سند تابعیت
repatriation	اعطاء تابعیت
renouncement of citizenship	ترک تابعیت
stateless	بدون تابعیت
naturalization	اعطای تابعیت
nationality law	قانون تابعیت
repatriations	اعطاء تابعیت
award	مقرر داشتن اعطا کردن
awarding	مقرر داشتن اعطا کردن
conferred a degree	درجه دانشگاهی اعطا کردن
enfranchising	حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchises	حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchised	حقوق مدنی اعطا کردن به
awards	مقرر داشتن اعطا کردن
enfranchise	حقوق مدنی اعطا کردن به
edict of emancipation	ازادی بی قید و شرط اعطا شد
awarded	مقرر داشتن اعطا کردن
adherently	هواخواهانه ازروی تابعیت
to expatriate oneself	ترک تابعیت کردن
expotriate someone	ترک تابعیت کردن
patenting	امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent	امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patented	امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents	امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
declaration of intention	افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
particularism	اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
prize courts	به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
reneges	ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
renege	ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
reneged	ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
reneging	ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
adopted types	انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
emancipation proclamation	اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
intromission	قبول
adoption	قبول
imprimatur	قبول
acknowledgment	قبول
compliance	قبول
admissions	قبول
acceptance	قبول
admission	قبول
acceptances	قبول
receptions	قبول
reception	قبول
passes	قبول کردن
admission of liability	قبول بدهی
accepts	قبول کردن
accepting	قبول کردن
rejection	عدم قبول
accepts	قبول شدن
admittable	قابل قبول
compliantly	با قبول و رضایت
compliancy	قبول اجابت
concede	قبول شکست
allowable load	بارقابل قبول
I agree.	قبول دارم.
adopter	قبول کننده
adhibit	قبول کردن
tolerable	قابل قبول
accepting	قبول شدن
acceptancy	اماده قبول
acceptance limit	حد قابل قبول
agreed <adj.> <past-p.>	قبول شده
allowed <adj.> <past-p.>	قبول شده
approved <adj.> <past-p.>	قبول شده
acceptance by words	قبول قولی
acceptance by conduct	قبول فعلی
acceptant	قبول کننده
accepter	قبول کننده
acceptation tacite	قبول ضمنی
acknowladgement of debt	قبول بدهی
accept	قبول کردن
aceptive	قابل قبول
accept	قبول شدن
acceptor	قبول کننده
authorized <adj.> <past-p.>	قبول شده
intolerancy	عدم قبول
Agreed . that is a deal .	قبول ( قبوله )
accords	قبول کردن
accorded	قبول کردن
accord	قبول کردن
non acceptance	عدم قبول
offer and acceptance	ایجاب و قبول
taken	مورد قبول
reply paid	جواب قبول
received	مورد قبول
to take in	قبول کردن
the optio to accept or reject	اختیار قبول یا رد
the g. or refusal of anything	قبول یا ردچیزی
ready acceptance	حسن قبول
incompliance	عدم قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid]	جواب قبول
passed	قبول کردن
conceded	قبول شکست
concedes	قبول شکست
pass	قبول کردن
authorised [British] <adj.> <past-p.>	قبول شده
disallowance	عدم قبول
conceding	قبول شکست
embracement	قبول اتخاذ
valid	قابل قبول
express acceptance	قبول صریح
compliant	قبول کننده
implied acceptance	قبول ضمنی
receivable	قابل قبول
passed <adj.> <past-p.>	قبول شده
disclaim	قبول نکردن
sufficient <adj.>	قابل قبول
adopts	قبول کردن
sufficing <adj.>	قابل قبول
adopting	قبول کردن
adopt	قبول کردن
honours	قبول کردن
disclaimed	قبول نکردن
disclaiming	قبول نکردن
disclaims	قبول نکردن
admitting	قبول کردن
admits	قبول کردن
admit	قبول کردن
acceptable <adj.>	قابل قبول
adequate <adj.>	قابل قبول
good [sufficient] <adj.>	قابل قبول
satisfactory <adj.>	قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.>	قابل قبول
honouring	قبول کردن
sufficiently <adv.>	قابل قبول
unacceptably	غیرقابل قبول
acceptance	قبول قرارداد
ratification	قبول قبولی
acceptances	قبول قرارداد
adoption	قبول به فرزندی
withdraws	قبول نکردن
unacceptable	غیرقابل قبول
ineligible	غیرقابل قبول
honored	قبول کردن
honoured	قبول کردن
honour	قبول کردن
impossible [colloquial] <adj.>	غیرقابل قبول
honors	قبول کردن
honoring	قبول کردن
entertained	قبول کردن
withdraw	قبول نکردن
reasonable	قابل قبول
agreements	قرار قبول
agreement	قرار قبول
believable	قابل قبول
acceptability	قابلیت قبول
acceptably	بطورقابل قبول
allowable	قابل قبول
entertains	قبول کردن
entertain	قبول کردن
admissible	قابل قبول
acceptability	قبول شدگی
intolerance	عدم قبول
acceptable	قابل قبول
passable	قابل قبول
rejection	قبول نکردن
to be valid	قابل قبول بودن
brinkmanship	سیاست قبول مخاطره