Dictiornary-Farsi | اعلام خطر اژیرهوایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی


Other Matches

early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
promulgator	اعلام
indigitation	اعلام
Annunciation	اعلام
acknowledgement	اعلام
declaration	اعلام
proclamations	اعلام
proclamation	اعلام
meld	اعلام
predication	اعلام
promulgation	اعلام
acknowledgements	اعلام
acknowledgments	اعلام
declarations	اعلام
intimation	اعلام
annunciator	اعلام گر
intimations	اعلام
enunciation	اعلام
notification	اعلام
indiction	اعلام
enouncement	اعلام
acclaimed	اعلام کردن
pronouncer	اعلام کننده
acclaiming	اعلام کردن
acclaims	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
promulgator	اعلام دارنده
quote	اعلام کردن
acclaim	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
exclaiming	اعلام کردن
promulge	اعلام کردن
statement of charge	اعلام اتهامات
quotes	اعلام کردن
indictment	اعلام جرم
indictments	اعلام جرم
exclaim	اعلام کردن
exclaimed	اعلام کردن
announce	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
enunciator	اعلام کننده
call out	اعلام خطر
enunciable	اعلام کردنی
enounce	اعلام کردن
disclosed	اعلام شده
enouce	اعلام کردن
declaredly	بطور اعلام
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
acknowledgment	اعلام وصول
advice of fate	اعلام وضعیت
advising bank	اعلام میکند
declaration of interest	اعلام بهره
annunciator	اعلام کننده
damm	بد اعلام کردن
foretoken	اعلام قبلی
larum	اعلام خطر
announces	اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
enunciate	اعلام کردن
enunciated	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
enunciating	اعلام کردن
proclaimer	اعلام کننده
promulgate	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
promulgating	اعلام کردن
alerting	اعلام خطرکردن
line call	اعلام خط نگهدار
proclamation	اعلام کردن
proclamations	اعلام کردن
blazon	اعلام کردن
impeachment	اعلام جرم
warnings	اعلام خطر
statement	اعلام کردن
broadcasts	اعلام کردن
declarations	اعلامیه اعلام
declaration	اعلامیه اعلام
receipt	اعلام وصول
sound alarm	اعلام صدا
promulgation	اعلام دارنده
receipts	اعلام وصول
blazer	اعلام کننده
warning	اعلام خطر
blazers	اعلام کننده
broadcast	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
hanger	اعلام کننده
quoted	اعلام کردن
touche	اعلام برخورد
hangers	اعلام کننده
vociferator	اعلام دارنده
acknowledgements	اعلام وصول رسید
indicter	اعلام جرم کننده
local warning	اعلام خطر محلی
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
acknowledgement	اعلام وصول رسید
line call	اعلام خط نگه دار
indicts	اعلام جرم کردن
indicting	اعلام جرم کردن
issue price	قیمت اعلام شده
indicted	اعلام جرم کردن
indictor	اعلام جرم کننده
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
acknowledgments	اعلام وصول رسید
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
alert station	ایستگاه اعلام خطر
announce in advance	از پیش اعلام کردن
annunciator	اعلام کننده فرامین
acknowledge	اعلام معرف کردن
acknowledge	اعلام نشانی کردن
authenticator	اعلام کننده نشانی
battle lantern	چراغ اعلام خطر
call out	اعلام خطر کردن
declared capital	سرمایه اعلام شده
acknowledges	اعلام وصول کردن
declared value	بهای اعلام شده
acknowledging	اعلام معرف کردن
acknowledging	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام وصول کردن
delayed whistle	سوت اعلام افساید
declared value	قیمت اعلام شده
acknowledges	اعلام معرف کردن
acknowledgment	شماره اعلام وصول
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
acknowledges	اعلام نشانی کردن
caution flag	پرچم اعلام خطر
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
warning signal	علامت اعلام خطر
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
receipts	اعلام وصول نمودن
hails	اعلام ورود کردن
receipt	اعلام وصول نمودن
acknowledge	اعلام وصول کردن
warning net	شبکه اعلام خطر
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
merged	اعلام مسیر تعقیب
hailing	اعلام ورود کردن
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
impeaching	اعلام جرم کردن
hail	اعلام ورود کردن
early-warning	اعلام خطر کردن
early warning	اعلام خطر کردن
fab	اعلام موافقتبا چیزی
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
hailed	اعلام ورود کردن
impeached	اعلام جرم کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
pretypify	قبلا اعلام کردن
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
blind	چراغ اعلام خطر
impeach	اعلام جرم کردن
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
very pistol	طپانچه اعلام خطر
blinds	چراغ اعلام خطر
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
net authentication	اعلام معرف در شبکه
blinded	چراغ اعلام خطر
indict	اعلام جرم کردن
air warning net	شبکه اعلام خطر هوایی
to pay homage	اعلام رسمی بیعت کردن
to givein one's a.	موافقت خودرا اعلام کردن
control and warning center	سیستم کنترل و اعلام خطر
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی
to do homage	اعلام رسمی بیعت کردن
day distress signal	مشعل اعلام خطر در روز
two sided disk status	اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
to render homage	اعلام رسمی بیعت کردن
warehouse refusal	اعلام عدم وجود درانبار
authentication system	سیستم تعیین و اعلام نشانی
to call to arms	اعلام دست به اسلحه کردن
airspace warning area	منطقه اعلام خطر هوایی
customs entry	افهار یا اعلام ورود به گمرک
warnings	اعلام خطر کردن هشدار
request for quotation	تقاضا برای اعلام قیمت
kithe	اعلام داشتن اعتراف کردن
enunciating	اعلام کردن صریحا گفتن
open the meeting	رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated	اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate	اعلام کردن صریحا گفتن
to announce one's arrival	ورود خود را اعلام کردن
warning	اعلام خطر کردن هشدار
local warning	سیستم اعلام خطر محلی
m day	روز اعلام بسیج عمومی
warehouse refusal	اعلام عدم موجودی کالا درانبار
corner crew	متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
referee's position	اعلام کشتی در خاک از سوی داور
scire facias	حکم اعلام و تفهیم علل بی حقی
stalement	گره خوردن منجر به اعلام سرپا
emergency addressee	مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
newrads	سیستم اعلام خطر انفجارهستهای و اطلاعات ش م ر