Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
English
Persian
acknowledge
اعلام معرف کردن
acknowledges
اعلام معرف کردن
acknowledging
اعلام معرف کردن
Search result with all words
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Other Matches
net authentication
اعلام معرف در شبکه
acknowledgment
اعلام معرف اعتراف
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
alerting service
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
enouce
اعلام کردن
promulgating
اعلام کردن
proclamations
اعلام کردن
announces
اعلام کردن
announced
اعلام کردن
quoted
اعلام کردن
announce
اعلام کردن
proclamation
اعلام کردن
quotes
اعلام کردن
quote
اعلام کردن
blazon
اعلام کردن
broadcasts
اعلام کردن
broadcast
اعلام کردن
enounce
اعلام کردن
announcing
اعلام کردن
enunciate
اعلام کردن
exclaim
اعلام کردن
statement
اعلام کردن
exclaims
اعلام کردن
promulgated
اعلام کردن
acclaim
اعلام کردن
promulgate
اعلام کردن
promulgates
اعلام کردن
acclaimed
اعلام کردن
acclaiming
اعلام کردن
acclaims
اعلام کردن
exclaimed
اعلام کردن
promulge
اعلام کردن
exclaiming
اعلام کردن
enunciated
اعلام کردن
enunciates
اعلام کردن
enunciating
اعلام کردن
damm
بد اعلام کردن
statements
اعلام کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
absolving
اعلام بی تقصیری کردن
early warning
اعلام خطر کردن
indicts
اعلام جرم کردن
announce in advance
از پیش اعلام کردن
to call a meeting
جلسهای را اعلام کردن
indicting
اعلام جرم کردن
pretypify
قبلا اعلام کردن
impeach
اعلام جرم کردن
call out
اعلام خطر کردن
impeached
اعلام جرم کردن
indicted
اعلام جرم کردن
indict
اعلام جرم کردن
impeaches
اعلام جرم کردن
impeaching
اعلام جرم کردن
early-warning
اعلام خطر کردن
hails
اعلام ورود کردن
acknowledging
اعلام نشانی کردن
acknowledging
اعلام وصول کردن
hailed
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
acknowledges
اعلام نشانی کردن
acknowledges
اعلام وصول کردن
acknowledge
اعلام نشانی کردن
absolve
اعلام بی تقصیری کردن
absolved
اعلام بی تقصیری کردن
absolves
اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge
اعلام وصول کردن
hail
اعلام ورود کردن
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
to givein one's a.
موافقت خودرا اعلام کردن
warnings
اعلام خطر کردن هشدار
warning
اعلام خطر کردن هشدار
to render homage
اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage
اعلام رسمی بیعت کردن
to do homage
اعلام رسمی بیعت کردن
enunciate
اعلام کردن صریحا گفتن
to call to arms
اعلام دست به اسلحه کردن
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
open the meeting
رسمیت جلسه را اعلام کردن
kithe
اعلام داشتن اعتراف کردن
enunciating
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated
اعلام کردن صریحا گفتن
acknowledges
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against some one
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
lay an information against someone
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
tolls
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaw
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
herald
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
authentication
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
outlawed
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolling
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
to ring the knell of anything
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
heralded
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
toll
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralds
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
refereeing
معرف
refereed
معرف
call signs
معرف
identifier
معرف
referees
معرف
identification
معرف
representatives
معرف
signal letters
معرف
reference
معرف
reagent
معرف
representative
معرف
referee
معرف
call sign
معرف
references
معرف
notifies
اعلام کردن اخطار کردن
notify
اعلام کردن اخطار کردن
notified
اعلام کردن اخطار کردن
notifying
اعلام کردن اخطار کردن
sickest
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
ship designation
معرف ناو
universal identifier
معرف جامع
radio call sign
معرف رادیویی
designator code
کد معرف یگان
address call sign
معرف ادرس
call signs
معرف رادیویی
net call sign
معرف شبکه
representative sample
نمونه معرف
call sign
معرف رادیویی
collective call sign
معرف عمومی
key note
معرف مایه
authentication system
سیستم تعیین معرف
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
acropolis
نام دژ معرف اتن
collective call sign
معرف مشترک یکانها
tactical call sign
معرف رادیویی تاکتیکی
identification code
رمز معرف یکان
use
معرف گره , نورو...
uses
معرف گره , نورو...
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
net call sign
معرف رادیویی شبکه
genotype
نوع معرف و نماینده یک جنس
corrupted
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupt
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupts
معرف خطاها به داده یا برنامه
corrupting
معرف خطاها به داده یا برنامه
symbol
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
identifier
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
group
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
over capitalised
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
prefigured
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
cards
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
reference sheet
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
proclamations
اعلام
Annunciation
اعلام
proclamation
اعلام
enouncement
اعلام
enunciation
اعلام
indigitation
اعلام
intimations
اعلام
promulgator
اعلام
acknowledgments
اعلام
acknowledgements
اعلام
acknowledgement
اعلام
notification
اعلام
intimation
اعلام
declaration
اعلام
declarations
اعلام
meld
اعلام
indiction
اعلام
predication
اعلام
annunciator
اعلام گر
promulgation
اعلام
indictment
اعلام جرم
warning
اعلام خطر
acknowledgment
اعلام وصول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com