Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
handbill |
اعلانی که بدست مردم میدهند |
handbills |
اعلانی که بدست مردم میدهند |
|
|
Other Matches |
|
loving cup |
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند |
self-government |
حکومت بدست مردم |
oligarchical |
بدست مشتی مردم اداره میشود |
declarative |
اعلانی |
declaration statement |
حکم اعلانی |
declarative language |
زبان اعلانی |
declarative statement |
حکم اعلانی |
democracy |
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم |
democracies |
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم |
plebiscite |
مردم خواست رای قاطبه مردم |
plebiscites |
مردم خواست رای قاطبه مردم |
popular |
مردم پسند و مناسب حال مردم |
to never let yourself get to thinking like them <idiom> |
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره] |
drawing |
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند |
drawings |
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند |
home rule |
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم |
populations |
تعداد مردم مردم |
population |
تعداد مردم مردم |
unashamed |
افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند |
When will be supper? |
کی شام میدهند؟ |
guard cell |
گیاهی را تشکیل میدهند |
boarding houses |
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند |
boarding house |
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند |
pigwash |
گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند |
spadework |
کاری که با بیل انجام میدهند |
they give it a good scrub |
خوب انرا مالش میدهند |
pig's wash |
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند |
foy |
سوری که بخاطر مسافرت میدهند |
these cloud promise rain |
این ابرها خبر از بارندگی میدهند |
sea pass |
پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند |
goffer |
اهنی که باان توری راچین میدهند |
console table |
میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند |
haematogen |
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند |
vouchee |
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند |
impo |
کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند |
communicant |
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند |
fasciculus |
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند |
communicants |
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند |
fascicle |
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند |
fascicule |
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند |
tine |
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند |
page of presence |
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند |
wedding cake |
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند |
aquariums |
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند |
aquarium |
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند |
aquaria |
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند |
corody |
لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند |
bread-boards |
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند |
coffee-table book |
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند |
trading stamp |
تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند |
resolution |
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند |
bread-board |
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند |
resolutions |
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند |
page of bonour |
لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند |
mezereum |
پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند |
long pull |
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند |
coffee-table books |
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند |
pantechnicon |
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند |
pantechnicons |
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند |
letter card |
کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند |
grillage |
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند |
music stands |
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند |
ostensorium |
فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند |
airing cupboard |
قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند |
monstrance |
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند |
decision |
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد |
ostensory |
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند |
decisions |
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد |
actuating horns |
اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند |
Boxing Day |
اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند |
out of step |
دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند |
crop mark |
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند |
curie point |
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند |
every cloud has a silver lining <idiom> |
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند] |
mountains witness |
کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها....... |
liquidity trap |
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند |
cambridge equation |
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K = |
permalloy |
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند |
by |
بدست |
at the hand of |
بدست |
population [pop.] |
مردم |
peoples |
مردم |
folks |
مردم |
the deaf |
مردم کر |
peopled |
مردم |
folk |
مردم |
peopling |
مردم |
people |
مردم |
the people |
مردم |
public |
مردم |
procuring |
بدست اوردن |
get table |
بدست اوردنی |
gains |
بدست آوردن |
procurable |
بدست اوردنی |
impetrate |
بدست اوردن |
get round |
بدست اوردن |
procures |
بدست اوردن |
get at able |
بدست اوردنی |
earn |
بدست اوردن |
earned |
بدست اوردن |
earns |
بدست اوردن |
obtainable |
بدست اوردنی |
gains |
بدست اوردن |
gained |
بدست آوردن |
hand in hand |
دست بدست |
obtains |
بدست اوردن |
attainable |
بدست اوردنی |
soothes |
دل بدست اوردن |
gain |
بدست اوردن |
acquires |
بدست اوردن |
obtain |
بدست اوردن |
acquirable |
بدست اوردنی |
acquirer |
بدست اورنده |
procured |
بدست اوردن |
procure |
بدست اوردن |
gained |
بدست اوردن |
gain |
بدست آوردن |
acquiring |
بدست اوردن |
acquire |
بدست آوردن |
come by |
بدست اوردن |
catcher |
بدست اورنده |
attenuation |
بدست آوردن |
soothe |
دل بدست اوردن |
soothed |
دل بدست اوردن |
securer |
بدست اورنده |
obtainment |
بدست اوری |
procurement |
بدست اوری |
gets |
بدست امده |
offer |
بدست اوردن |
gets |
بدست اوردن |
getting |
بدست امده |
obtained |
بدست اوردن |
pick up |
بدست اوردن |
getting |
بدست اوردن |
procurer |
بدست اورنده |
come by <idiom> |
بدست آوردن |
provider |
بدست اورنده |
catch |
بدست اوردن |
to go to the wright |
بدست استادافتادن |
providers |
بدست اورنده |
get |
بدست اوردن |
get |
بدست امده |
to come to hand |
بدست امدن |
offers |
بدست اوردن |
offered |
بدست اوردن |
manual |
وابسته بدست |
popular |
مردم پسند |
rushed |
ازدحام مردم |
rushing |
ازدحام مردم |
anarchy |
خودسری مردم |
unsociable |
مردم گریز |
anthropology |
مردم شناسی |
unsociability |
مردم گریزی |
Among the people . |
درمیان مردم |
popularity |
مردم پسندی |
head count |
شمارش مردم |
communist |
مردم گرا |
communists |
مردم گرا |
ombudsmen |
فریادرس مردم |
ombudsman |
فریادرس مردم |
ruck |
مردم عادی |
rucks |
مردم عادی |
manragora |
مردم گیاه |
lowest common denominators |
مردم پذیر |
sociability |
مردم امیزی |
demography |
مردم نگاری |
communism |
مردم داری |
townsfolk |
مردم شهری |
rush |
ازدحام مردم |
lowest common denominator |
مردم پذیر |
head counts |
شمارش مردم |
commons |
مردم عادی |
underfed |
مردم گرسنه |
all men |
کلیه مردم |
public notice |
آگهی به مردم |
land n |
قوم مردم |
many people |
بسیاری از مردم |
men of intellgence |
مردم باهوش |
most people |
بیشتر مردم |
on the tongues of men |
سر زبان مردم |
other people |
مردم دیگر |
many people |
خیلی از مردم |
mandrake |
مردم گیاه |
lao |
مردم تایی |
laotian |
مردم تایی |
populace |
توده مردم |
the multitude |
توده مردم |
other people |
سایر مردم |
jawsmith |
مردم فریب |
citizenry |
مردم تبعیت |
the offscourings humanity |
مردم پست |
canaille |
مردم پست |
the old |
مردم سالخورده |
the public |
عموم مردم |
the total population |
همه مردم |
anthropometry |
مردم سنجی |
the dregs of the people |
مردم پست |
all men |
مردم همه |
the million |
توده مردم |
flower people |
مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند |