English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
affiche اعلان دیواری
Other Matches
advertiser اعلان کننده اعلان
signboard تخته اعلان اعلان
signboards تخته اعلان اعلان
advertisers اعلان کننده اعلان
walls دیواری
wall دیواری
murals دیواری
mural دیواری
parietal دیواری
electrical outlet پریز دیواری
point [wall socket] [British] پریز دیواری
power outlet پریز دیواری
rung پله ی دیواری
socket [wall socket] پریز دیواری
fresco نقاشی دیواری
frescoes نقاشی دیواری
murals نقش دیواری
murals نقاشی دیواری
wall tie بست دیواری
wall socket پریز دیواری
extra-mural فرا دیواری
grate بخاری تو دیواری
grated بخاری تو دیواری
grates بخاری تو دیواری
wall paper کاغذ دیواری
banks کرانه دیواری
bank کرانه دیواری
mural نقاشی دیواری
mural نقش دیواری
wall mounting cabinet قفسه دیواری
wall mounted switch کلید دیواری
wall painting نقاشی دیواری
intermural میان دیواری
covered forge کوره دیواری
paper hangings کاغذ دیواری
sconce mirror ایینه دیواری
outlet box جعبه دیواری
fire grate اجاق دیواری
fire place بخاری دیواری
fire side بخاری دیواری
transparencies اسلاید دیواری
transparency اسلاید دیواری
side board میز پا دیواری
hangings کاغذ دیواری
wall clock ساعت دیواری
chimneys بخاری دیواری
chimney بخاری دیواری
wall hanging تزئینات دیواری
wallpaper کاغذ دیواری
wallpapers کاغذ دیواری
to batter awall کوبیدن یافروریختن دیواری
lean to roof بام سینه دیواری
witch hazel موچسب پیچک دیواری
paper stainer سازنده کاغذهای دیواری
inclosure چهار دیواری حصار
fractable [کتیبه دیواری سنتوری]
pitch and toss بازی بیخ دیواری
tablature نقاشی دیواری یا سقفی
paper hanger کاغذ دیواری چسبان
wallpaper adhesive چسب کاغذ دیواری
lean-to proof بام سینه دیواری
wall sockets پریز های دیواری
power outlets پریز های دیواری
electric sockets پریز های دیواری
electrical outlets پریز های دیواری
The clock has stopped. ساعت دیواری خوابیده است
paperhanger کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
wallpapers با کاغذ دیواری تزئین کردن
wallpaper با کاغذ دیواری تزئین کردن
to panel a wall دیواری را تخته کوبی کردن
countermure دیواری که برای پشتیبان دیواردیگربسازند
gas bracket لوله دیواری که دارای گازسوزباشد
frameworks استخوان بندی قالب چهار دیواری
framework استخوان بندی قالب چهار دیواری
krantz خاره هایی که دیواری ازانهادرست شود
to peck down a wall دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
The clock is fast (gaining). ساعت دیواری تند کار می کند
dikes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
Does this clock keep good time? این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
hanging [فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
advertising اعلان
assertion اعلان
denunciation of treaty اعلان
noticing اعلان
notices اعلان
poster اعلان
proclamations اعلان
announcements اعلان
proclamation اعلان
announcement اعلان
declarations اعلان
posters اعلان
advertisement اعلان
noticed اعلان
notice اعلان
declaration اعلان
advertisements اعلان
To stick (put,fix)up a notice (poster). اعلان زدن
throwaway ورقهی اعلان
notice to mariner اعلان دریایی
macro declaration درشت اعلان
they proclaimed him sovereign اعلان کردند
indigitation اعلان شمارش
system prompt اعلان سیستم
vendition اعلان فروش
publishment اشاعه اعلان
proclamation of independence اعلان استقلال
procedure declaration اعلان رویه
play bill اعلان نمایش
proclamation of the republic اعلان جمهوریت
Over and out! پایان اعلان !
give out اعلان کردن
proclaims اعلان کردن
proclaiming اعلان کردن
declaration of neutrality اعلان بیطرفی
declaration of bankruptcy اعلان ورشکستگی
advertize اعلان کردن
proclaimed اعلان کردن
billsticker اعلان چسبان
proclaim اعلان کردن
array declaration اعلان ارایه
signpost تابلو اعلان
declared اعلان شده
announcers اعلان کننده
declaration of war اعلان جنگ
advertise اعلان کردن
gazette اعلان و اگهی
fly bill اعلان دستی
dot prompt نقطه اعلان
dos prompt اعلان DOS
signposts تابلو اعلان
playbill اعلان نمایش
playbills اعلان نمایش
proclamation of the republic اعلان جمهوری
declare اعلان کردن
declares اعلان کردن
declaring اعلان کردن
announcer اعلان کننده
This is a self - winding clock . این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
parpen سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
cuckoo clock ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo clocks ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
posters اعلان نصب کردن
placard اعلامیه رسمی اعلان
placards اعلامیه رسمی اعلان
to file for bankruptcy اعلان ورشکستگی کردن
ban اعلان ازدواج در کلیسا
banning اعلان ازدواج در کلیسا
bans اعلان ازدواج در کلیسا
denunciations اعلان الغاء یا خاتمه
declarations افهار افهارنامه اعلان
denunciation اعلان الغاء یا خاتمه
poster اعلان نصب کردن
dimension statement حکم اعلان بعد
alarm اعلان خطر اخطار
declaration of war اعلان جنگ دادن
denouncement اعلان قطع رابطه
audible alarm اعلان خطر سمعی
show bill تابلو اعلان نمایش
alarms اعلان خطر اخطار
alarmingly اعلان خطر اخطار
declaration افهار افهارنامه اعلان
alarmed اعلان خطر اخطار
to proclaim war اعلان جنگ دادن
proclamation of martial law اعلان حکومت نظامی
To stick a poster on the wall. اعلان به دیوار چسباندن
declare martial اعلان حکومت نظامی
proclamation of martial law اعلان حالت زمان جنگ
leaflets اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare oneself bankrupt خود را ورشکست اعلان کردن
to declare war upon a nation اعلان جنگ به ملتی دادن
Hereby I declare ... بدین وسیله اعلان می کنم که...
to declare something well-founded چیزی را مستدل اعلان کردن
declare martial اعلان حالت زمان جنگ
to declare a divident سود سهام را اعلان کردن
to declare a state of emergency اعلان کردن حالت اضطراری
leafleting اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
advertises اعلان کردن انتشار دادن
advertised اعلان کردن انتشار دادن
leafleted اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflet اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare something solemnly [publicly] چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
to off negotiations اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
signposts تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signpost تیر حامل اعلان تابلو راهنما
top billing بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
to put a notice on a door اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
billboard هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboards هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
obituarian کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
obituarist کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
banns اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
prompted کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com