Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (12 milliseconds)
English
Persian
indigitation
اعلان شمارش
Other Matches
call off
فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
clock method
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
signboard
تخته اعلان اعلان
signboards
تخته اعلان اعلان
advertiser
اعلان کننده اعلان
advertisers
اعلان کننده اعلان
counted
شمارش
computations
شمارش
numeration
شمارش
count
شمارش
computation
شمارش
counts
شمارش
counting
شمارش
enumeratoin
سرشماری شمارش
recount
شمارش مجدد
counter
عقربه شمارش
countered
عقربه شمارش
countering
عقربه شمارش
recounted
شمارش مجدد
recounting
شمارش مجدد
recounts
شمارش مجدد
head counts
شمارش مردم
head count
شمارش مردم
record count
شمارش رکوردها
numerable
قابل شمارش
enumerable
شمارش پذیر
numberless
<adj.>
غیرقابل شمارش
denumerable
قابل شمارش
counting loop
حلقه شمارش
counting votes
شمارش اراء
myriad
<adj.>
غیرقابل شمارش
tallied
شمارش شمارشگر
uncountable
<adj.>
غیرقابل شمارش
sumless
<adj.>
غیرقابل شمارش
innumerable
<adj.>
غیرقابل شمارش
calculability
قابلیت شمارش
tally
شمارش شمارشگر
countdowns
شمارش معکوس
countless
<adj.>
غیرقابل شمارش
countable
شمارش پذیر
countdown
شمارش معکوس
tallying
شمارش شمارشگر
tallies
شمارش شمارشگر
reference count technique
تکنیک شمارش ارجاعات
scrutineer
مامور شمارش ارا
uncounted
غیر قابل شمارش
tabs
شمارش جدول بندی
tab
شمارش جدول بندی
computations
نتیجه شمارش محاسبه
computation
نتیجه شمارش محاسبه
numerative
دستگاه شمارش
[ریاضی]
innumerable
غیرقابل شمارش بیحد و حصر
dehind
شمارش امتیاز منفی بازیگر
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
hemacytometer
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
count down
از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
blood count
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
blood counts
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
communication security custodian
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
keystroke
شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
notices
اعلان
noticing
اعلان
denunciation of treaty
اعلان
advertising
اعلان
advertisements
اعلان
advertisement
اعلان
proclamations
اعلان
notice
اعلان
noticed
اعلان
proclamation
اعلان
poster
اعلان
declarations
اعلان
declaration
اعلان
assertion
اعلان
posters
اعلان
announcements
اعلان
announcement
اعلان
dot prompt
نقطه اعلان
dos prompt
اعلان DOS
proclamation of independence
اعلان استقلال
procedure declaration
اعلان رویه
play bill
اعلان نمایش
To stick (put,fix)up a notice (poster).
اعلان زدن
notice to mariner
اعلان دریایی
system prompt
اعلان سیستم
fly bill
اعلان دستی
they proclaimed him sovereign
اعلان کردند
vendition
اعلان فروش
throwaway
ورقهی اعلان
publishment
اشاعه اعلان
proclamation of the republic
اعلان جمهوریت
proclamation of the republic
اعلان جمهوری
Over and out!
پایان اعلان !
macro declaration
درشت اعلان
give out
اعلان کردن
gazette
اعلان و اگهی
declaration of war
اعلان جنگ
declaration of neutrality
اعلان بیطرفی
affiche
اعلان دیواری
advertize
اعلان کردن
announcers
اعلان کننده
announcer
اعلان کننده
declared
اعلان شده
proclaimed
اعلان کردن
playbills
اعلان نمایش
declaring
اعلان کردن
declares
اعلان کردن
declare
اعلان کردن
proclaims
اعلان کردن
proclaiming
اعلان کردن
array declaration
اعلان ارایه
signposts
تابلو اعلان
playbill
اعلان نمایش
declaration of bankruptcy
اعلان ورشکستگی
advertise
اعلان کردن
billsticker
اعلان چسبان
proclaim
اعلان کردن
signpost
تابلو اعلان
show bill
تابلو اعلان نمایش
poster
اعلان نصب کردن
To stick a poster on the wall.
اعلان به دیوار چسباندن
placards
اعلامیه رسمی اعلان
posters
اعلان نصب کردن
declaration
افهار افهارنامه اعلان
declarations
افهار افهارنامه اعلان
to proclaim war
اعلان جنگ دادن
placard
اعلامیه رسمی اعلان
to file for bankruptcy
اعلان ورشکستگی کردن
ban
اعلان ازدواج در کلیسا
declare martial
اعلان حکومت نظامی
proclamation of martial law
اعلان حکومت نظامی
denouncement
اعلان قطع رابطه
dimension statement
حکم اعلان بعد
audible alarm
اعلان خطر سمعی
declaration of war
اعلان جنگ دادن
alarms
اعلان خطر اخطار
alarmingly
اعلان خطر اخطار
alarmed
اعلان خطر اخطار
alarm
اعلان خطر اخطار
denunciation
اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations
اعلان الغاء یا خاتمه
banning
اعلان ازدواج در کلیسا
bans
اعلان ازدواج در کلیسا
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
to declare something well-founded
چیزی را مستدل اعلان کردن
to declare oneself bankrupt
خود را ورشکست اعلان کردن
Hereby I declare ...
بدین وسیله اعلان می کنم که...
advertises
اعلان کردن انتشار دادن
advertised
اعلان کردن انتشار دادن
leafleted
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflets
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare a divident
سود سهام را اعلان کردن
leaflet
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
declare martial
اعلان حالت زمان جنگ
to declare war upon a nation
اعلان جنگ به ملتی دادن
proclamation of martial law
اعلان حالت زمان جنگ
server
مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
to declare something solemnly
[publicly]
چیزی را رسما
[علنا ]
اعلان کردن
signpost
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signposts
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to off negotiations
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
to put a notice on a door
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
count off
شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
billboards
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboard
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
obituarian
کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
grid
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grids
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
obituarist
کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
banns
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
prompted
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
placards
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
placard
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
decimal file system
سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
post
اگهی کردن اعلان کردن
announcing
اعلان کردن اخطار کردن
announced
اعلان کردن اخطار کردن
notice to airmen
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
announce
اعلان کردن اخطار کردن
post-
اگهی کردن اعلان کردن
posts
اگهی کردن اعلان کردن
announces
اعلان کردن اخطار کردن
posted
اگهی کردن اعلان کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com