English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
condominium اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
Other Matches
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
condominium حاکمیت مشترک
condominiums حاکمیت مشترک
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
interventions هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
most favored nation کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
gimbal سوارکردن قطعهای بریک حلقه نگهدارنده ازاد
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
publications اشاعه
publication اشاعه
diffusion اشاعه
joint ownership اشاعه
propagation اشاعه
common divisor مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
publishment اشاعه اعلان
by undivided shares به نحو اشاعه
broadcast اشاعه دادن رساندن
broadcasts اشاعه دادن رساندن
publications طبع ونشر اشاعه
publication طبع ونشر اشاعه
sovereignty حق حاکمیت
supremacy حاکمیت
sovereignty حاکمیت
pascal فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
subscribers مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber مشترک روزنامه وغیره مشترک
air suprmacy حاکمیت هوایی
jurisdication صلاحیت حاکمیت
national sovereignty حاکمیت ملی
territorial sovereignty حاکمیت ارضی
imperium حق حاکمیت مطلقه
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
consumer sovereignty حاکمیت مصرف کننده
soverignty of the consumer حاکمیت مصرف کننده
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
distributed load نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
sovereignty پادشاهی و سلطنت وفرمانروایی حاکمیت و سیادت و سلطه
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
they say گویند
the story goes گویند
it is said that گویند که
autonomy خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
people say مردم می گویند
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
the report goes چنین گویند
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
constitutionalism اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
supremacy برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . به این می گویند دانشمند
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
He is said to be very rich . می گویند خیلی پولدار است
estate in joint tenancy در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
metonymical دارای صنعتی که انراmetonym گویند
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
land n سرزمین
land سرزمین
territories سرزمین
climes سرزمین
clime سرزمین
region سرزمین
regions سرزمین
terren سرزمین
territory سرزمین
mainland سرزمین
terrain سرزمین
eldorado سرزمین زر
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
the common wealth of massachusette چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
alburnum طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
end bulb انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
mother land سرزمین مادری
annexation of territory الحاق سرزمین
land سرزمین عرصه
terrene زمین سرزمین
land سرزمین دیار
wilderness سرزمین نارام
rough country سرزمین ناهموار
southland سرزمین جنوب
wildernesses سرزمین نارام
cloud-cuckoo-land سرزمین اوهام
el dorado سرزمین زر کشورزرخیز
fertile land سرزمین بارور
Wales سرزمین ویلز
fertile land سرزمین حاصلخیز
cloudworld سرزمین پریان
wonderlands سرزمین عجایب
land mass سرزمین بزرگ
wonderland سرزمین پرنعمت
ice field سرزمین یخی
land masses سرزمین بزرگ
canaan سرزمین موعوداسرائیل
wonderlands سرزمین پرنعمت
spatial planning امایش سرزمین
immeasureable land سرزمین بیکران
no man's land سرزمین بی صاحب
wonderland سرزمین عجایب
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
home سرزمین پدر و مادر
homeland سرزمین پدر و مادر
in iranian territory در خاک [سرزمین] ایران
cloud-cuckoo-land سرزمین خواب و خیال
dreamland سرزمین خواب وخیال
mandated territory سرزمین تحت قیمومت
homeland سرزمین ابا و اجدادی
homelands سرزمین ابا و اجدادی
ornis کلیه مرغان یک سرزمین
occupied territory سرزمین اشغال شده
pidgin english انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
shangri شهر زیبا سرزمین دلخواه
soil سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
A part of Iranian territory. بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
soiling سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soils سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
flora کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
wildernesses صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
swale سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
wilderness صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
atlantis جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
escheat در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
defacto recognition شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
ringing the changes ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
collapse slump از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
dying declarations در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
IOU در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOUs در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
applications اعمال
exercising a right اعمال حق
application اعمال
exercise اعمال
exertions اعمال
undertakings اعمال
exertion اعمال
exercises اعمال
exercised اعمال
exercising اعمال
acts اعمال
doings اعمال
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
applicative اعمال کردنی
takeover اعمال کنترل
takeovers اعمال کنترل
applicatory اعمال شدنی
hard labor اعمال شاقه
applier اعمال کننده
applicator اعمال کننده
exerting اعمال کردن
impose اعمال نفوذکردن
strong-arm اعمال زورکردن
strong arm اعمال زورکردن
hard labour اعمال شاقه
galleys اعمال شاقه
imposes اعمال نفوذکردن
exert اعمال کردن
exerted اعمال کردن
exercising force اعمال زور
impressment اعمال زور
the galleys اعمال شاقه
exerts اعمال کردن
showing partial views اعمال نظر
apply اعمال کردن
applying اعمال کردن
lobbying اعمال نفوذ
workable قابل اعمال
willable قابل اعمال
exertion اعمال زور
preventative actions اعمال بازدارنده
labourhardl اعمال شاقه
exertions اعمال زور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com