Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
to have the pull of
اعمال نفوذکردن بر
Search result with all words
impose
اعمال نفوذکردن
imposes
اعمال نفوذکردن
Other Matches
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
pervade
نفوذکردن
to take air
نفوذکردن
influence
نفوذکردن بر
influenced
نفوذکردن بر
influences
نفوذکردن بر
influencing
نفوذکردن بر
pervading
نفوذکردن
leaks
نفوذکردن
pervades
نفوذکردن
leaked
نفوذکردن
leak
نفوذکردن
infltrate
نفوذکردن
pervaded
نفوذکردن
imbue
خوب نفوذکردن
imbued
خوب نفوذکردن
imbues
خوب نفوذکردن
imbuing
خوب نفوذکردن
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
percolated
نفوذکردن صاف شدن
percolate
نفوذکردن صاف شدن
intercepts
نفوذکردن در شبکه مخابرات
percolating
نفوذکردن صاف شدن
intercepting
نفوذکردن در شبکه مخابرات
break through
نفوذکردن در مواضع دشمن
intercepted
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercept
نفوذکردن در شبکه مخابرات
percolates
نفوذکردن صاف شدن
retrocede
ازسطح خارج بداخل نفوذکردن
applications
اعمال
exertion
اعمال
application
اعمال
undertakings
اعمال
exertions
اعمال
exercising a right
اعمال حق
exercising
اعمال
exercise
اعمال
exercised
اعمال
acts
اعمال
doings
اعمال
exercises
اعمال
takeover
اعمال کنترل
takeovers
اعمال کنترل
galleys
اعمال شاقه
exertions
اعمال زور
exert
اعمال کردن
hard labour
اعمال شاقه
exerted
اعمال کردن
exerting
اعمال کردن
strong-arm
اعمال زورکردن
strong arm
اعمال زورکردن
applicative
اعمال کردنی
hard labor
اعمال شاقه
exertion
اعمال زور
impressment
اعمال زور
applying
اعمال کردن
apply
اعمال کردن
applies
اعمال کردن
labourhardl
اعمال شاقه
workable
قابل اعمال
preventative actions
اعمال بازدارنده
showing partial views
اعمال نظر
the galleys
اعمال شاقه
willable
قابل اعمال
peonage
اعمال شاقه
applicator
اعمال کننده
applicatory
اعمال شدنی
applier
اعمال کننده
exerts
اعمال کردن
exercising force
اعمال زور
lobbying
اعمال نفوذ
imprisonment with hard labour
حبس با اعمال شاقه
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
embraceor
اعمال نفوذ کننده
undue influence
اعمال نفوذ ناروا
showing partial views
اعمال نظر کردن
governance
اعمال قوه اختیارداری
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
use one's influence
اعمال نفوذ کردن
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
to use one's influence upon
اعمال نفوذ کردن بر
To use force(violence)
اعمال زور کردن
house keeping operation
اعمال خانه داری
penal servitude
حبس با اعمال شاقه
To bring pressure to bear . To exert pressure .
اعمال فشار کردن
alteration
تغییر اعمال شده
squeeze
[آبگیری از فرش با اعمال فشار]
applied magnetic field
میدان مغناطیسی اعمال شده
confidential
است نه اعمال تصدی موجودباشد
encodes
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
encode
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
modification
تغییر اعمال شده به چیزی
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
capitalization
اعمال سیستم سرمایه داری
imposed deformation
تغییر شکل اعمال شده
put on
اعمال کردن بکار گماردن
jars
اعمال شوک شدید به یک وسیله
interventions
عمل اعمال تغییر در سیستم
jarred
اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar
اعمال شوک شدید به یک وسیله
intervention
عمل اعمال تغییر در سیستم
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
embracery
اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
powered
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
pulse
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
powers
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
powering
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
actions
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
pulsed
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
arithmetic
تابع ریاضی اعمال شده روی داده
powers
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arguments
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
argument
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
powering
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
phosphor
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
omnia pressumuntur solemniter
اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
correctional custudy
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
hash
عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
impressure
اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
syntax
قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
knowledge
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
interactive
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
transformational rules
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
condition
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
diode
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
head pessure
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
stochastic model
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
stables
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
case law
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
opens
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opened
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
crunches
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
open
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
led
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
crunch
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
inputted
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
lightest
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
crystals
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
lighted
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
jumpers
مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
jumper
مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
light
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
backout
ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
crunched
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crystal
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
powers
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominium
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powering
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powered
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
parliamentarism
سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
bad break
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
quiescent
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
corporate model
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
texel
مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
decision
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
decisions
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
impedance
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
maintenance
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
ended
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
else rule
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
ends
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
end
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
recitals
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
recital
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
vital necessity
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
actual address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
liquid crystal displays
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com