English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
pulse اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
pulsed اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
Other Matches
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
pulse دوره کوتاه سطح ولتاژ
pulsed دوره کوتاه سطح ولتاژ
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
electrically قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
powers روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powering روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
crystal کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystals کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
circuit voltage ولتاژ مدار
impedance drop ولتاژ اتصال کوتاه
impedance voltage ولتاژ اتصال کوتاه
impedance voltage test ازمایش ولتاژ اتصال کوتاه
polygonal voltage of a polyphase system ولتاژ چند ضلعی مدار چندفاز
diametral voltage of a polyphase system ولتاژ قطری مدار چند فاز
potential اختلاف ولتاژ بین دو نقط ه مدار
transient باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transients باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
spike پالس ولتاژ بسیار کوتاه مدت
liquid crystal displays کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal display کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
jumper مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
jumpers مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
spike ولتاژ گذرای کوتاه مدت و نوک تیز
short period دوره کوتاه
short term دوره کوتاه
LCD کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
quiescent وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
ground اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
GND مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
circuit وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند
circuits وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند
solstitial دارای دوره تحول کوتاه
in the short term <adv.> برای دوره کوتاه مدت
modulator مدار الکترونیکی که سیگنال را طبق سیگنال اعمال شده تغییر میدهد
hits دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hitting دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hit دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
zinjanthropus شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
unipolar که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
transmission که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmissions که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
brain washing مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
voltage balance موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
powder train مدار خرج مدار باروت
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
positive سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
applications اعمال
exercising a right اعمال حق
exertions اعمال
exertion اعمال
undertakings اعمال
application اعمال
acts اعمال
exercised اعمال
exercising اعمال
exercises اعمال
doings اعمال
exercise اعمال
exertion اعمال زور
exertions اعمال زور
showing partial views اعمال نظر
galleys اعمال شاقه
workable قابل اعمال
takeover اعمال کنترل
takeovers اعمال کنترل
hard labour اعمال شاقه
labourhardl اعمال شاقه
impose اعمال نفوذکردن
applier اعمال کننده
peonage اعمال شاقه
strong arm اعمال زورکردن
applies اعمال کردن
apply اعمال کردن
strong-arm اعمال زورکردن
applying اعمال کردن
exerts اعمال کردن
exerting اعمال کردن
exerted اعمال کردن
to have the pull of اعمال نفوذکردن بر
exert اعمال کردن
imposes اعمال نفوذکردن
exercising force اعمال زور
applicator اعمال کننده
applicative اعمال کردنی
the galleys اعمال شاقه
preventative actions اعمال بازدارنده
lobbying اعمال نفوذ
hard labor اعمال شاقه
willable قابل اعمال
applicatory اعمال شدنی
impressment اعمال زور
alteration تغییر اعمال شده
to use one's influence upon اعمال نفوذ کردن بر
governance اعمال قوه اختیارداری
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
use one's influence اعمال نفوذ کردن
penal servitude حبس با اعمال شاقه
imprisonment with hard labour حبس با اعمال شاقه
house keeping operation اعمال خانه داری
showing partial views اعمال نظر کردن
embraceor اعمال نفوذ کننده
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
To use force(violence) اعمال زور کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure . اعمال فشار کردن
undue influence اعمال نفوذ ناروا
non serverign acts اعمال تصدی دولت
capitalization اعمال سیستم سرمایه داری
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
squeeze [آبگیری از فرش با اعمال فشار]
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
applied magnetic field میدان مغناطیسی اعمال شده
encodes اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
put on اعمال کردن بکار گماردن
imposed deformation تغییر شکل اعمال شده
encode اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
modification تغییر اعمال شده به چیزی
confidential است نه اعمال تصدی موجودباشد
interventions عمل اعمال تغییر در سیستم
embracer کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
intervention عمل اعمال تغییر در سیستم
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
powered اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powering اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
actions شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
track record آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track records آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
powers اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
procrustean بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
embracery اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
dynamically تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
embraceor متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
dynamic تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
arguments متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
argument متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
arithmetic تابع ریاضی اعمال شده روی داده
embracery جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
voltage ولتاژ
voltages ولتاژ
total voltage ولتاژ کل
potential ولتاژ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com