English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
checkpoint restart اغازگر مجدد نقطه مقابله
Other Matches
crossecheck مقابله مجدد
check point نقطه مقابله
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
reorder point نقطه سفارش مجدد
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
initiator اغازگر
starters اغازگر
starter اغازگر
striking current جریان اغازگر
script فایل اغازگر
starter gap شکاف اغازگر
start up screen صفحه اغازگر
starting electrode الکترد اغازگر
start up disk دیسک اغازگر
initiating electron الکترون اغازگر
radical intiator اغازگر رادیکالی
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
scripting تهیه فایل اغازگر
autostart routine روال اغازگر خودکار
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
check مقابله کردن مقابله
checks مقابله کردن مقابله
checked مقابله کردن مقابله
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
confrontation مقابله
confrontations مقابله
transfer check مقابله
echo check مقابله
checked مقابله
bucking مقابله
opposition مقابله
collations مقابله
collation مقابله
checking مقابله
contrasts مقابله
contrasting مقابله
checks مقابله
counterview مقابله
controlment مقابله
check مقابله
contrast مقابله
contrasted مقابله
selection check مقابله گزینش
collate مقابله کردن
repelled مقابله کردن
casting out nines مقابله نه نهی
collated مقابله کردن
limit check مقابله حدود
sequence check مقابله ترتیب
collating مقابله کردن
beard مقابله کردن
collates مقابله کردن
cyclic check مقابله چرخهای
data check مقابله داده ها
repelling مقابله کردن
repel مقابله کردن
algebra جبر و مقابله
repels مقابله کردن
checks and balance کنترل و مقابله
beards مقابله کردن
checklist سیاهه مقابله
check list سیاهه مقابله
check indicator نماینده مقابله
check boxes جعبههای مقابله
diagnostic check مقابله تشخیصی
sequence checking مقابله ترتیبی
sight check مقابله چشمی
parity check مقابله ایستایی
countering مقابله کردن
retaliation مقابله به مثل
reciprocity مقابله به مثل
modulo n check مقابله به پیمانه
marginal check مقابله مرزی
loop checking مقابله حلقه
visual check مقابله بصری
opposability مقابله پذیری
spot checks مقابله موضعی
cross-examinations پرسش و مقابله
cross-examination پرسش و مقابله
validity check مقابله اعتبار
parity check مقابله توازن
overflow check مقابله سرریز
counter مقابله کردن
countered مقابله کردن
spot check مقابله موضعی
visual check مقابله دیداری
arithmetic check مقابله حسابی
system check مقابله سیستم
automatic check مقابله خودکار
dynamic check مقابله پویا
bucking coil پیچک مقابله
spell checker مقابله گر املائی
parity checking مقابله توازن
sum check مقابله جمعی
sight check مقابله نظری
built in check مقابله توکار
acounter مقابله کردن
twin check مقابله توام
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
reciprocates مقابله به مثل نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
reciprocate مقابله به مثل نمودن
parity check مقابله کردن توازن
hardware check مقابله سخت افزاری
duplication check مقابله از راه تکرار
dump check مقابله حین روبرداری
check indicator مشخص کننده مقابله
checks مقابله کردن بررسی
longitudinal redundancy check مقابله افزونگی طولی
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
tick off نشان رسیدگی و مقابله
vertical parity check مقابله توان عمدی
check مقابله کردن بررسی
checked مقابله کردن بررسی
checking program برنامه مقابله کننده
odd even check مقابله فرد و زوج
collating مقابله وتطبیق کردن
collates مقابله وتطبیق کردن
collated مقابله وتطبیق کردن
syntax checker مقابله نحوه گری
collate مقابله وتطبیق کردن
counter military مقابله باعملیات نظامی
i raked all algebra جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
Touché! خوب مقابله کردی! [در بحثی]
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
renewed مجدد
reflorescence مجدد
second مجدد
furthermore مجدد
further مجدد
furthers مجدد
further on مجدد
seconds مجدد
seconding مجدد
seconded مجدد
furthered مجدد
furthering مجدد
north atlantic treaty organization (nato پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recreation خلق مجدد
reassurance اطمینان مجدد
remarriage ازدواج مجدد
reassurances اطمینان مجدد
recreations خلق مجدد
re attachment توقیف مجدد
republication انتشار مجدد
recrystallization تبلور مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com