English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
spot distortion اغتشاش نقطه
Other Matches
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
riots اغتشاش
confusion اغتشاش
garboil اغتشاش
bewilderment اغتشاش
turbalence اغتشاش
rioted اغتشاش
riot اغتشاش
turbulence اغتشاش
disarray اغتشاش
bouleversement اغتشاش
rioting اغتشاش
disturber اغتشاش کن
distortions اغتشاش
distortion اغتشاش
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
humming noise اغتشاش صوتی
hummed اغتشاش صوتی
hum اغتشاش صوتی
anarchy بی نظمی اغتشاش
hums اغتشاش صوتی
thermal agitation اغتشاش گرمایی
turbulency اشفتگی اغتشاش
harmonic distortion اغتشاش هارمونیک
frequency distortion اغتشاش بسامدی
turbulence اشفتگی اغتشاش
magnetic disturbance اغتشاش مغناطیسی
armature interference اغتشاش ارمیچر
distortion of field اغتشاش میدان
commotion جنبش اغتشاش
confusional اغتشاش امیز
topsy turvydom اغتشاش اشفتگی
rummages اغتشاش اشفتگی
trapezium distortion اغتشاش ذوزنقهای
rummaged اغتشاش اشفتگی
inductive disturbance اغتشاش القائی
rummaging اغتشاش اشفتگی
sedition شورش اغتشاش
rummage اغتشاش اشفتگی
to raise hell اغتشاش کردن
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
routed گروه بی نظمی و اغتشاش
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
routs گروه بی نظمی و اغتشاش
rout گروه بی نظمی و اغتشاش
jamming تولیداختلال در دستگاهها اغتشاش
perturation اغتشاش انحراف مدار
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
riot control کنترل شورش عملیات ضد اغتشاش
babel سخن پرقیل و قال اغتشاش
riot gun تفنگ ضد اغتشاش یا کنترل اغتشاشات
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
tumult اغتشاش کردن جنجال راه انداختن
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
prick نقطه
ice melting point نقطه یخ
speckle نقطه
pricked نقطه
point to point نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
jot نقطه
dot نقطه
specks نقطه
stpular نقطه نقطه
speck نقطه
ice point نقطه یخ
neel point نقطه نل
spotter نقطه نقطه
periods نقطه
tittle نقطه
punctum نقطه
point نقطه
period نقطه
jots نقطه
jotted نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
pricking نقطه
punctation نقطه
pricks نقطه
dotting نقطه
punctate نقطه نقطه
punchation نقطه
spots نقطه
spot نقطه
full stop نقطه
full stops نقطه
dotty نقطه نقطه
punctulate نقطه نقطه
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
cold spot نقطه سرماگیر
bubble point نقطه جوش
point of inflection نقطه عطف
pivot point نقطه مفصلی
brittle point نقطه شکنندگی
pivot point نقطه نشانه
choice point نقطه گزینش
check point نقطه بازرسی
checkout point نقطه وارسی
check point نقطه ازمایش
point of fracture نقطه شکست
point of impact نقطه اصابت
point of contact نقطه تماس
center نقطه گره
point of inflexion نقطه عطف
plate point نقطه پلیت
point d'appui نقطه اتکاء
firing point نقطه اشتعال
burning point نقطه اشتعال
check point نقطه مقابله
point of intersection نقطه تلاقی
agreed point نقطه قراردادی
radix point نقطه مبنا
aiming point نقطه نشانی
quiescent point نقطه استراحت
puncuation نقطه گذاری
anchoring point نقطه مرجع
punctation نقطه سازی
at the point of sale در نقطه فروش
punctate مثل نقطه
azeotrope point نقطه همجوشی
azeotrope point نقطه ازئوتروپ
radix point نقطه ممیز
viewpoints نقطه نظر
release point نقطه رهایی
abscissa طول نقطه
access point نقطه دستیابی
access point نقطه دسترس
access point نقطه فرود
accumulation point نقطه تجمع
reference point نقطه مبنا
reentry point نقطه بازگشت
adjusting point نقطه تنظیم
azimuth نقطه جنوب
balanc point نقطه تعادل
base point نقطه مبنا
bp نقطه جوش
branchpoint نقطه انشعاب
point of sight نقطه دید
point of regard نقطه دید
point of loading نقطه بارگیری
break even point نقطه عطف
break off position نقطه رهایی
point of intersection نقطه تقاطع
break point نقطه توقف
point of support نقطه اتکا
point of symmetry نقطه تقارن
basic point نقطه مبداء
projection of a point تصویر نقطه
pour point نقطه سیلان
auxiliary target نقطه کمکی
pour point نقطه ریزش
post equivalence point پس از نقطه هم ارزی
binary point نقطه دودوئی
point plotting رسم نقطه
point of weld نقطه جوش
symmetry point نقطه تقارن
breakpoint نقطه انفصال
exchange point نقطه تعویض
flash point نقطه احتراق
measuring junction نقطه سنجش
magnetic transition temperature نقطه کوری
frost point نقطه شبنم
magnetic transition point نقطه کوری
fusing point نقطه ذوب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com