Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
longbow
اغراق گویی کمان دستی
longbows
اغراق گویی کمان دستی
Other Matches
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
it is safe to say
بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
long bow
کمان دستی
chiromancy
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
manual
دستور رزمی دستی سیستم دستی
telnet
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
bows
کمان کمان هدفگیری
bowing
کمان کمان هدفگیری
bowed
کمان کمان هدفگیری
bow
کمان کمان هدفگیری
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
extravaganza
اغراق
extravaganzas
اغراق
overstatements
اغراق
overstatement
اغراق
high-flown
با اغراق
hyperbole
اغراق
exaggeration
اغراق
hyperbolist
اغراق گو
fulsomeness
اغراق
magnifcation
اغراق
exaggerator
اغراق گو
hyperbole
صنعت اغراق
hyperbolic
اغراق امیز
exaggeratory
اغراق امیز
hyperbolize
اغراق گفتن
hyperbolically
از روی اغراق
overstated
اغراق گفتن در
to put it on
اغراق گفتن
to pull
اغراق گفتن
to throw the hatchet
اغراق گفتن
to pile it on
اغراق گفتن
to draw the long bow
اغراق گفتن
to draw the long
اغراق گفتن
sententious
اغراق امیز
exaggerative
اغراق امیز
overstate
اغراق گفتن در
draw it mild
اغراق نگو
overstates
اغراق گفتن در
high flown
اغراق امیز
overstating
اغراق گفتن در
overcolour
اغراق امیزکردن
fulsome
زننده اغراق امیز
exaggerating
اغراق امیز کردن
exaggerated
مبلغ اغراق امیز
exaggerates
اغراق امیز کردن
to take with a grain of salt
اغراق امیز دانستن
apotheoses
ستایش اغراق امیز
apotheosis
ستایش اغراق امیز
exaggerate
اغراق امیز کردن
talll
بلند قد اغراق امیز
overstate
اغراق امیز کردن
highfalutin
اغراق امیز قلنبه
overstated
اغراق امیز کردن
overstates
اغراق امیز کردن
overstating
اغراق امیز کردن
overstrain
اغراق امیز کردن
reclame
اگهی اغراق امیز
extols
ارتقاء دادن اغراق گفتن
extol
ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolling
ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolled
ارتقاء دادن اغراق گفتن
boast
سخن اغراق امیز گفتن
boasted
سخن اغراق امیز گفتن
to overshoot oneself
پرت شدن اغراق گفتن
boasts
سخن اغراق امیز گفتن
razzmatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
ham
بطور اغراق امیزی عمل کردن
shivaree
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
hyperbolize
بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
funfair
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
hustle and bustle
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
twister
کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
twisters
کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
hoopla
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
carnival
[American E]
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzamatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
media hype
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media circus
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
bighead
عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
apotheosize
تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن
arch
: کمان
bowed
کمان
bowstring
زه کمان
bows
کمان
bow
کمان
sagittarius
کمان
sagittarii
کمان
bowing
کمان
spot
کمان
arch
کمان
arch-
: کمان
arch-
کمان
arches
: کمان
arches
کمان
spots
کمان
arc
کمان
arcs
کمان
fiddle bow
کمان
fiddlestick
کمان
iris
رنگین کمان
rainbow
رنگین کمان
reflex arc
کمان بازتاب
irises
رنگین کمان
crossbow
کمان زنبورکی
rainbows
رنگین کمان
to feel any one's pulse
کمان کردن
to bend or draw the bow
کمان کشیدن
swede saw
اره کمان
swede saw
کمان اره
sunbow
رنگین کمان
string picture
روزنه کمان
stacked bow
کمان باریک
saw frame
کمان اره
crossbow
کمان پولادی
bow and arrow
تیر و کمان
bow weight
وزن کمان
bowman
تیرانداز کمان کش
bowman
تیرانداز با کمان
bowyer
کمان ساز
bowyer
کمان فروش
cant
کج گرفتن کمان
central angle of arch
دهانه کمان
included angle of arch
دهانه کمان
cock feather
پر وصل به کمان
cross bow
کمان زنبورکی
cross bow
کمان پولادی
cross bow
گوله کمان
handbow
کمان تیراندازی
circular measure
اندازه کمان
bare bow
کمان لخت
crossbow
کمان صلیبی
crossbows
کمان زنبورکی
crossbows
کمان پولادی
crossbows
کمان صلیبی
power hacksaw
کمان اره
longbows
کمان بزرگ
straight bow
کمان راست
opalesce
مانندرنگین کمان
bend
کمان خمش
nock
جای زه کمان
arblast
کمان زنبورکی
atabalist
کمان زنبورکی
arch of corti
کمان کورتی
arch thrust
رانش کمان
longbow
کمان بزرگ
bows
تعظیم کمان
archers
تیرانداز با کمان
bowed
تعظیم کمان
bowing
کمان شکاری
arch
چفت کمان
bowed
کمان شکاری
bow
تعظیم کمان
bow
کمان شکاری
arches
چفت کمان
arch-
چفت کمان
archer
تیرانداز با کمان
bows
کمان شکاری
face
شکم کمان
faces
شکم کمان
bowing
تعظیم کمان
slingshot
[American E]
تیر و کمان قلابسنگی
frame of hachsaw
کمان اره چکی
fogbow
رنگین کمان حاصل از مه
to bend or draw the bow
کمان را چله کردن
sounding board
کمان ویولن وتار
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
sounding boards
کمان ویولن وتار
bow hunting
شکار با تیر و کمان
limb
هرکدام از طرفین کمان
bowstring
ریسمان دار زه کمان
understrung
فاصله زه تا دستگیره کمان
soundboard
کمان ویولن وتار
bow fishing
ماهیگیری با تیر و کمان
bow arm
بازویی که کمان را می گیرد
anchors
کشیدن زه کمان تاصورت
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
archery
تیراندازی با تیر و کمان
limbs
هرکدام از طرفین کمان
anchoring
کشیدن زه کمان تاصورت
crossbow man
کمانگیر با کمان صلیبی
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
bow hunter
شکارچی با تیر و کمان
iridescence
نمایش رنگین کمان
catapult
[British E]
تیر و کمان قلابسنگی
iridescency
نمایش رنگین کمان
nock
شکاف انتهای کمان
anchor
کشیدن زه کمان تاصورت
arc length
طول کمان
[ریاضی]
rectification of a curve
طول کمان
[ریاضی]
great circle route
کمان دایره عظیمه
frame
قاب چارچوب کمان
vans
کمان سینه ناو
van
کمان سینه ناو
downrightness
رک گویی
one would say
گویی
candor
رک گویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com