English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
coop اغل گوسفند زندان
Other Matches
sheepwalk مرتع گوسفند چراگاه گوسفند
breakaway شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
mutton گوسفند
sheep گوسفند
heder گوسفند نر
rams گوسفند نر
rammed گوسفند نر
ram گوسفند نر
sheepskin پوست گوسفند
rump دنبه گوسفند
rumps دنبه گوسفند
kade شپش گوسفند
reeve اغل گوسفند
fat tailed sheep گوسفند ایرانی
sheep skin پوست گوسفند
sheep walk چراگاه گوسفند
sheppy اغل گوسفند
sheep's feet پاچه گوسفند
sheep fold اغل گوسفند
sheepfold اغل گوسفند
sheepcote اغل گوسفند
sheep cote اغل گوسفند
the fat tail of a sheep دنبه گوسفند
mutton گوشت گوسفند
duff سرقت گوسفند
merino گوسفند مرینوس
fold اغل گوسفند
folded اغل گوسفند
ovine شبیه گوسفند
folds اغل گوسفند
pestles ران گوسفند
sheep چرم گوسفند
ked شپش گوسفند
persian lamb گوسفند قره کل
pestle ران گوسفند
dorset horn گوسفند شاخ بلندانگلیسی
thurl مفصل خاصره گوسفند
TO set the fox to keep the geese . <proverb> گوسفند را به گرگ سپردن .
cabretta چرم نرم گوسفند
ewe wool پشم گوسفند ماده
wether گوسفند اخته خواجه
drover دلال گاوو گوسفند
riblet انتهای دنده گوسفند
krimmer پوست گوسفند خاکستری
folds دسته یا گله گوسفند
folded دسته یا گله گوسفند
fold دسته یا گله گوسفند
longhorn گوسفند شاخ دراز
foot rot ناخوشی پا در گاو و گوسفند
gid سرگیجه گوسفند و امثال ان گیج
shropshire نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
wiltshire نژاد گوسفند سفیدرنگ انگلیسی
bighorn نوعی گوسفند کوهی امریکایی
breakaway هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو رم
dorper گوسفند افریقایی سفید صورت سیاه
selected breed [گوسفند یا چهارپای اصلاح نژاد شده]
chamois چرم بسیارنازک از پوست گوسفند و بز و گوزن
gigot ران گوسفند و غیره که پخته باشد
fleecing پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
leg of mutton دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
fleeces پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
fleece پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
suint عرق خشک شده روی پشم گوسفند
fleshing تنگ اشغال گوسفند در موقع پوست کنی
Baa! بع! [صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
skiver چرم نازک شده پوست گوسفند تیماج صحافی وغیره
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
tolbooth زندان
tollbooth زندان
pokey زندان
presidio زندان
gaol زندان
qoud زندان
quod زندان
hoosegow زندان
hothouses زندان
calaboose زندان
bridewell زندان
house of correction زندان
hothouse زندان
grates زندان
jailed زندان
jailing زندان
jails زندان
jail زندان
gaoled زندان
gaoling زندان
gaols زندان
prison زندان
grated زندان
grate زندان
slammer زندان
imprisonment زندان
dungeon زندان
dungeons زندان
prisons زندان
to cage up در زندان افکندن
put in jail به زندان انداختن
prison breaker زندان گریز
prison breaking زندان گریزی
maximum security prison زندان فوق امنیتی
put in jail در زندان افکندن
black holes زندان تاریک
prison camp زندان صحرایی
solitary confinement زندان انفرادی
to serve time در زندان بسربردن
solitary confinement زندان مجرد
life sentence حکم زندان
sweatbox زندان مجرد
state prison زندان دولتی
state prison زندان ایالتی
to break the prison گریختن از زندان
serve time در زندان به سر بردن
prison camps زندان صحرایی
ward سلول زندان
lockup زندان کردن
lockups زندان کردن
incarcerate در زندان نهادن
incarcerated در زندان نهادن
incarcerates در زندان نهادن
incarcerating در زندان نهادن
warden رئیس زندان
wardens رئیس زندان
confinement زندان بودن
can زندان کردن
canning زندان کردن
cans زندان کردن
imprisons زندان کردن
imprisoning زندان کردن
imprison زندان کردن
wards سلول زندان
jailbreak فرار از زندان
jailbreaks فرار از زندان
cell زندان تکی
cell زندان انفرادی
cells زندان تکی
cells زندان انفرادی
prison وابسته به زندان
prison زندان کردن
prisons وابسته به زندان
prisons زندان کردن
black hole زندان تاریک
close confinement زندان انفرادی
disciplinary barracks زندان انضباطی
disciplinary barracks زندان دژبان
house of d. زندان موقتی
penology اداره زندان
from out the prison از توی زندان
disciplinary segregation زندان انضباطی
disprison از زندان دراوردن
dunggeon زندان زیرزمین
confinement facility تاسیسات زندان
bagnio زندان شرقی
clink زندان [اصطلاح روزمره]
lay by the heels در بند یا زندان نهادن
prisoner of war cage زندان زندانیان جنگی
jug زندان [اصطلاح روزمره]
ward حیاط محوطه زندان
marshall مارشال رئیس زندان
lay fast by the heels در بند یا زندان نهادن
wards حیاط محوطه زندان
recommit دوباره زندان کردن
prison psychosis روان پریشی زندان
breach of prison جرم فرار از زندان
wardress نگهبان و محافظ زن در زندان
dungeons سیاه چال ها [در زندان]
governor حاکم رئیس زندان
governors حاکم رئیس زندان
oubliettes سیاه چال ها [در زندان]
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
bastille زندان عمومی سابق در
extra good time وقت معافیت از زندان
dungeon سیاه چال [در زندان]
To beak jail . از زندان فرار کردن
He was sent to jail. اورابه زندان انداختند
oubliette سیاه چال [در زندان]
extra good time معافی مشروط از زندان
diversion استفاده ازجایگزین جزابه جای زندان
diversion law استفاده ازجایگزین جزابه جای زندان
to cast [throw] somebody into the dungeon به زندان انداختن کسی [تاریخ]
quad زندانی کردن در زندان افکندن
to dungeon somebody به زندان انداختن کسی [تاریخ]
quads زندانی کردن در زندان افکندن
send up <idiom> حکم به زندان انداختن کسی
run (someone) in <idiom> به زندان بردن ،دستگیر کردن
penitentiaries دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
penitentiary دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
prison bird کسیکه زندان خانه او شده است
jailŠetc کسیکه زندان خانه اوشده است
kemp پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
oubiette زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
turnkey کلید دار زندان دستگاه انحراف سنج زاویه
negligent escape فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
kilim [glim] گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
baa بع بع کردن مثل گوسفند صدا کردن
ba بع بع کردن مثل گوسفند صدا کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com