Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
heliologist
افتاب شناس
Other Matches
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
lapidarian
سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish
دینار شناس و ریال شناس
lapidary
سنگ شناس گوهر شناس
virologist
متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
queen's weather
افتاب
suns
افتاب
dislocating
افتاب
dislocates
افتاب
dislocate
افتاب
subsolar
در فل افتاب
sunny
افتاب رو
photosphere
افتاب
patent to the sun
افتاب رو
sunniest
افتاب رو
sunnier
افتاب رو
sunning
افتاب
sunned
افتاب
sunless
بی افتاب
sun
افتاب
sunshine
افتاب
dawned
طلوع افتاب
basked
افتاب خوردن
basking
افتاب خوردن
basks
افتاب خوردن
daisies
گل افتاب گردان
giant circle
افتاب شکسته
heliosis
افتاب زدگی
dawns
طلوع افتاب
german giant swing
افتاب شکسته
bask
افتاب خوردن
heliotherapy
معالجه با افتاب
broiling sun
افتاب سوزان
heliotropism
افتاب گرایی
dawn
طلوع افتاب
chamaeleontis
افتاب پرست
cockshut
غروب افتاب
dry in the sun
خشکاندن در افتاب
chamaeleon
افتاب پرست
heliotrope
افتاب گرای
heliotrope
گل افتاب پرست
giant swing
افتاب یا مهتاب
girasol
گل افتاب پرست
sunflower
گل افتاب گردان
eclipse of sun
افتاب گرفتگی
streamer
تیغ افتاب
streamers
تیغ افتاب
sunstroke
افتاب زدگی
sunburn
افتاب زدگی
sundial
شاخص افتاب
sundials
شاخص افتاب
visor
افتاب گردان
helianthus
گل افتاب گردان
helianthemum
چرخ افتاب
heliograph
افتاب نگار
heliolatrous
افتاب پرست
sunflowers
گل افتاب گردان
heliophilous
افتاب دوست
sunshade
افتاب گردان
sunshades
افتاب گردان
daisy
گل افتاب گردان
girasole
گل افتاب پرست
sun worshipper
افتاب پرست
sunrise
طلوع افتاب
visors
افتاب گردان
sunrises
طلوع افتاب
helianthemum
افتاب چرخ
p of the sun
نیش افتاب
sunbaked
افتاب پخته
solarization
تابش افتاب
dawning
طلوع افتاب
vizor
افتاب گردان
sun beam
پرتو افتاب
sun burn
افتاب زدگی
sunward
سوی افتاب
sunstruck
افتاب زده
sunup
طلوع افتاب
sun dried
در افتاب خشکانیده
sunshiny
افتاب گیر
sunshine recorder
افتاب سنج
sunlike
مانند افتاب
sunbath
حمام افتاب
sun struck
افتاب زده
sun worship
افتاب پرستی
turnsole
گل افتاب گردان
solarism
افسانههای افتاب
roman candle
افتاب مهتاب
sunshine
نور افتاب
sunbeam
تیغ افتاب
sunbeams
پرتو افتاب
sunsets
غروب افتاب
sunshine
تابش افتاب
sunbeams
تیغ افتاب
sunlight
نور افتاب
patent to the sun
افتاب گیر
weather beaten
افتاب زده
p of the sun
طلوع افتاب
visorless
بی افتاب گردان
visard
افتاب گردان
sunbeam
پرتو افتاب
sunlit
روشن از فروغ افتاب
sunshiny
منور از نور افتاب
under the sun
در جهان در زیر افتاب
helianthus
روزگردک جنس گل افتاب
peeps
نیش افتاب روزنه
peeping
نیش افتاب روزنه
peeped
نیش افتاب روزنه
peep
نیش افتاب روزنه
to take the sun
افتاب بخود دادن
to sun one self
خودرا افتاب دادن
sunburn
افتاب سوخته کردن
sunbaked
حرارت افتاب دیده
sunbaked
در افتاب خشک شده
bask
حمام افتاب گرفتن
solisequous
تابع گردش افتاب
sunbathed
حمام افتاب گرفتن
sunbathe
حمام افتاب گرفتن
solarize
درمعرض افتاب قراردادن
basking
حمام افتاب گرفتن
side screen
چادر افتاب گیر
sunbathes
حمام افتاب گرفتن
sun dial
افتاب نما مقنطره
sunbathing
حمام افتاب گرفتن
insolate
در معرض افتاب گذاشتن
basked
حمام افتاب گرفتن
sunflower
گیاه افتاب گرا
sun hat
کلاه افتاب گیر
sunflowers
گیاه افتاب گرا
sung hat
کلاه افتاب گیر
basks
حمام افتاب گرفتن
fire opal
گل افتاب گردان عین الشمس
solar orientation
تعیین موقعیت نسبت به افتاب
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
sunrise
طلوع خورشید تیغ افتاب
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
sun
درمعرض افتاب قرار دادن
sunned
درمعرض افتاب قرار دادن
sunrises
طلوع خورشید تیغ افتاب
helioscope
دوربین افتاب بینی خورشیدبین
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
sun disk
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
sun deck
عرشه افتاب گیر کشتی
tannage
قهوهای در اثر اشعه افتاب
parches
تفتیدن افتاب سوخته کردن
sunning
درمعرض افتاب قرار دادن
parch
تفتیدن افتاب سوخته کردن
suns
درمعرض افتاب قرار دادن
heliotrope
گل افتاب گردان ارغوانی روشن
the sun had parched his skin
افتاب پوست تنش را سوزانده بود
solarize
زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
heliotropic
رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
cosmical
برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
apollo
خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
dog watch
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
graphologist
خط شناس
paleographer
خط شناس
technologist
فن شناس
suntan
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
stockfish
ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
suntans
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
tan
باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
sticky wicket
زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
selenographer
ماه شناس
antiquarian
عتیقه شناس
rhythmist
سجع شناس
grateful
متشکر حق شناس
prudent
[discreet]
<adj.>
موقع شناس
dutiful
وفیفه شناس
self knowing
خود شناس
spectroscopist
طیف شناس
sociologist
جامعه شناس
geologist
زمین شناس
seismologist
زلزله شناس
dutiful
گماشت شناس
serologist
سرم شناس
herbalist
گیاه شناس
pteridologist
سرخس شناس
pteridologist
کرف شناس
petrologist
سنگ شناس
genealogist
شجره شناس
tactful
موقع شناس
parasitologist
انگل شناس
paleontologist
دیرین شناس
tactfully
موقع شناس
osteologist
استخوان شناس
orologist
کوه شناس
phenomenologist
پدیده شناس
philologer
زبان شناس
physiognomist
قیافه شناس
phrenologist
جمجمه شناس
herbalists
گیاه شناس
phonologist
صوت شناس
philologist
زبان شناس
philologist
واژه شناس
ornithologist
پرنده شناس
weather wise
هوا شناس
vulcanologist
دانشمنداتشفشان شناس
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...