Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
free thinkers |
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند |
|
|
Other Matches |
|
reductive ad absurdum |
روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان |
logical reasoning |
استدلال منطقی |
casuistry |
استدلال غلط وغیر منطقی |
precepts of god |
فرایض دینی احکام دینی |
sig |
افرادی که |
The two parties seem irreoncilable. |
طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت |
implication |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
material implication |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
material consequence |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
material conditional |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
conditional |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
implies |
شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی] |
paged address |
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد |
I heard it through the grapevine. |
افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند. |
highlighted |
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند |
highlights |
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند |
highlight |
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند |
association for women in computing |
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند |
dither |
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند |
dithered |
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند |
dithers |
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند |
frozen assets |
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد |
through |
ازطریق |
end stopped |
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی |
credit transfer |
پرداخت ازطریق انتقال |
licit |
فروش ازطریق مزایده |
credit transfers |
پرداخت ازطریق انتقال |
authority |
لیستی از اصط لاحات که توسط افرادی که پایگاه داده ها را ایجاد و از آن استفاده می کنند مط رح می شوند |
which diffrence shall be settled only by |
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد |
corner |
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی |
corners |
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی |
cornering |
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی |
utopian socialism |
طرفداران مکتبی که هر یک مدینه فاضلهای برای خود تصورمیکردند در این گروه افرادی چون رابرت اون |
results |
نتایج |
geodetic surveying |
تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری |
knowledge of results |
اطلاع از نتایج |
accessory |
نمائات و نتایج |
questionable results |
نتایج مشکوک |
search results |
نتایج جستجو |
attack assessment |
ارزیابی نتایج تک |
departmental LAN |
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها |
The results of the competition were announced . |
نتایج مسابقه اعلام شد |
assessments |
تعیین نتایج حاصله |
questionable results |
نتایج سوال برانگیز |
assessment |
تعیین نتایج حاصله |
operating personnel |
افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند |
religious |
دینی |
impiety |
بی دینی |
irreligion |
بی دینی |
heathenishness |
بی دینی |
godlessness |
بی دینی |
indevotion |
بی دینی |
impiousness |
بی دینی |
ungodliness |
بی دینی |
chos in action |
حق دینی |
perfidy |
بی دینی |
control and assessment team |
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر |
soft fails |
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی |
dogmas |
عقیده دینی |
dogma |
عقیده دینی |
orthodoxy |
راست دینی |
proselytism |
تبلیغ دینی |
religious rites |
اداب دینی |
religious matters |
امور دینی |
sacrament |
رسم دینی |
sacrament |
ایین دینی |
sacraments |
رسم دینی |
sacraments |
ایین دینی |
martyry |
بشهادت دینی |
mufti |
پیشوای دینی |
religious delusion |
هذیان دینی |
impiously |
از روی بی دینی |
ghazi |
مجاهد دینی |
cults |
ایین دینی |
religious instruction |
اموزش دینی |
orthodoxies |
راست دینی |
irreligiously |
ازروی بی دینی |
things in action |
اموال دینی |
cult |
ایین دینی |
to avoid distortion of the results [produced] by ... |
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ... |
bias |
انحراف نتایج آماری از سطح مرجع |
biases |
انحراف نتایج آماری از سطح مرجع |
analysis |
بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده |
cattage key people |
افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند |
programmable logic array |
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی |
persuasions |
اطمینان عقیده دینی |
persuasion |
اطمینان عقیده دینی |
to discharge of an obligation |
از دینی مبرا کردن |
chaplain |
افسر امور دینی |
chaplains |
افسر امور دینی |
catechesis |
کتاب تعلیمات دینی |
ritualization |
انجام شعائر دینی |
theological school |
مدرسه علوم دینی |
seminary |
مدرسه علوم دینی |
declaration of indulgence |
اعلام ازادی دینی |
mystagogy |
تفسیر رموز دینی |
seminaries |
مدرسه علوم دینی |
theologue |
طلبه علوم دینی |
karma |
سرنوشت مراسم دینی |
adultery |
بی دینی ازدواج غیرشرعی |
maintenance |
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی |
inference |
کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص |
past performances |
سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ |
inferences |
کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص |
foreground |
که نتایج آن برای کاربر قابل دید است |
hardshell |
سخت در رعایت ایین دینی |
catechism |
کتاب سوال وجواب دینی |
catechisms |
کتاب سوال وجواب دینی |
conditioning |
اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی |
ritualistic |
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی |
mosaic d. |
وضع احکام دینی درزمان موسی |
irreligionist |
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد |
tables |
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند |
tabled |
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند |
tabling |
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند |
table |
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند |
sacramentalism |
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری |
dispensations |
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر |
dispensation |
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر |
theolog |
دانشمند علم دین طلبه علوم دینی |
methodize |
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن |
vortex tube |
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد |
duplication check |
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد |
inference |
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده |
inferences |
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده |
circulating |
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند |
argumentation |
استدلال |
ratiocination |
استدلال |
logic |
استدلال |
argumentum |
استدلال |
argument |
استدلال |
inferring one thing from another |
استدلال |
reasoning |
استدلال |
arguments |
استدلال |
simony |
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی |
crashes |
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری |
crashing |
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری |
crashingly |
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری |
crash |
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری |
crashed |
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری |
coprocessor |
پردازندهای که نتایج عملیات ریاضی را سریع تر از بخش ALU از CPU انجام میدهد |
paralogism |
استدلال غلط |
analogical reasoning |
استدلال سنجشی |
idoliom |
استدلال غلط |
ratiocinate |
استدلال کردن |
idolism |
استدلال غلط |
circular reasoning |
استدلال دوری |
deductive reasoning |
استدلال قیاسی |
discursively |
ازروی استدلال |
reasoning test |
ازمون استدلال |
reasoning ability |
توانایی استدلال |
reasoner |
استدلال کننده |
ratiocinator |
استدلال کننده |
inductive reasoning |
استدلال استقرایی |
analogical reasoning |
استدلال قیاسی |
acatalepsia |
استدلال پریشی |
thoughts |
استدلال تفکر |
reason |
استدلال کردن |
proponent |
استدلال کننده |
thought |
استدلال تفکر |
proponents |
استدلال کننده |
reasons |
استدلال کردن |
argue |
استدلال کردن |
arguing |
استدلال کردن |
paralogia |
استدلال پریشی |
affective reasoning |
استدلال عاطفی |
argues |
استدلال کردن |
adducible |
قابل استدلال |
syllogistic reasoning |
استدلال قیاسی |
argued |
استدلال کردن |
Salvation Army |
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است |
test |
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند |
tests |
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند |
tested |
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند |
theorised |
استدلال نظری کردن |
theorize |
استدلال نظری کردن |
theorizing |
استدلال نظری کردن |
theorized |
استدلال نظری کردن |
parity of reasoning |
قیاس یا شباهت استدلال |
a priori |
استدلال پیش سوی |
theorising |
استدلال نظری کردن |
theorist |
طرفدار استدلال نظری |
theorises |
استدلال نظری کردن |
theorists |
طرفدار استدلال نظری |
devil's advocate <idiom> |
[ارائه استدلال مخالف] |
dunce |
استدلال کننده موشکاف |
dunces |
استدلال کننده موشکاف |
objections |
مخالفت استدلال مخالف |
notionalist |
هواخواه استدلال نظری |
objection |
مخالفت استدلال مخالف |
analogist |
قیاس و استدلال کننده |
theorizes |
استدلال نظری کردن |
ultraist |
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند |
client |
یک ایستگاه کاری یا PC یا ترمینال متصل به شبکه که دستورات را به سرور ارسال میکند و نتایج را نمایش میدهد |
clients |
یک ایستگاه کاری یا PC یا ترمینال متصل به شبکه که دستورات را به سرور ارسال میکند و نتایج را نمایش میدهد |
remote data concentrator |
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند |
arguing |
دلیل اوردن استدلال کردن |
argued |
دلیل اوردن استدلال کردن |
argues |
دلیل اوردن استدلال کردن |
prove |
استدلال کردن به اثبات رسانیدن |