English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
coachload افراد سوار بر درشکه
Other Matches
phaeton درشکه سوار درشکه چی
phaethon درشکه سوار درشکه چی
hackney coach کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
cavalry man سوار در سوار نظام
gharry درشکه
droshky درشکه
carriageable درشکه رو
hackie درشکه چی
four wheeler درشکه
speedway درشکه رو
phaethon درشکه
coachmen درشکه چی
coachman درشکه چی
phaeton درشکه
garriage and paie درشکه دواسبه
hackney carriage درشکه کرایهای
sleighs درشکه سورتمه
sidecar درشکه چهارچرخه
sidecars درشکه چهارچرخه
hack درشکه کرایه
horseless carriage درشکه بی اسب
there is a p in the carriage درشکه مسافردارد
hacks درشکه کرایه
tandem درشکه دو نفری
to keep a carriage درشکه داشتن
hacked درشکه کرایه
tandems درشکه دو نفری
sleigh درشکه سورتمه
dash board گل گیر درشکه
hansoms درشکه دوچرخه
perambulators درشکه بچگانه
carriage road راه درشکه رو
calash نوعی درشکه
hansom درشکه دوچرخه
cabriolet درشکه دوچرخه
hoods کروک درشکه
hood کروک درشکه
cabstand ایستگاه درشکه
perambulator درشکه بچگانه
carriage and four درشکه چهاراسبه
coach park مکانپارکینگاتوبوسو درشکه
coach house درشکه خانه
hackman راننده درشکه کرایهای
bassinet درشکه دستی بچگانه
hackney man راننده درشکه کرایهای
shandrydan درشکه تک اسبه قدیمی
shandradan درشکه تک اسبه قدیمی
shay درشکه دوچرخه دونفره
barouche نوعی درشکه چهارچرخه
buckboard درشکه بدون کروک
carriole درشکه سبک تک اسبه
hach درشکه کرایهای زحمت
curricle درشکه دوچرخهای سبک
troika ارابه یا درشکه سه اسبه
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
Tonga تانگا درشکه هندی
fly man راننده درشکه تک اسبه کرایهای
gig درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد
gigman کسیکه درشکه تک اسبه دارد
gigs درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد
tarantass درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
fiacre کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
hackney درشکه کرایه اسب کرایبه
tilbury درشکه روباز سبک دوچرخه
stanhope درشکه چهارچرخه بدون کروک وسبک
cariole درشکه یا کالسکه سبک و کوچک یک اسبه
carry all درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
carryall درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
calash کروک درشکه نوعی روسری یا باشلق
sleigh درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
kicking strap تسمهای که اسب درشکه راازجفتک زدن بازمیدارد
sleighs درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
buggies نوعی درشکه سبک یک اسبه حشره دار
caroche نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
buggy نوعی درشکه سبک یک اسبه حشره دار
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
jinriki درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinrikisha درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
trooping افراد
trooped افراد
personnel افراد
enlistedman افراد
troop افراد
enlisted personnel افراد
men افراد
personnel status وضع افراد
cognoscenti افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
top-level افراد عالیرتبه
roll call نامیدن افراد
platoon جوخهء افراد
packed out پر و مملو از افراد
category طبقه افراد
liberty men افراد مرخصی
enlistee افراد داوطلب
service club باشگاه افراد
head count جمع افراد
withindoors افراد داخل
head counts جمع افراد
enlisted personnel طبقه افراد
filler personnel افراد جایگزینی
equal status persons افراد همپایه
platoons جوخهء افراد
cimmerian افراد کشور فلمات
characterization نوشتن بیوگرافی افراد
commandos افراد نیروی مخصوص
close station افراد بدو مرخص
commando افراد نیروی مخصوص
dependents افراد تحت تکفل
favouritism افراد مورد توجه
family size تعداد افراد خانواده
the common wealth of learning افراد اهل علم
transfer station محل اعزام افراد
transfer station محل انتقال افراد
top-level توسط افراد عالیرتبه
condemn محکوم کردن افراد
condemning محکوم کردن افراد
target audience افراد مورد نظر
condemns محکوم کردن افراد
special olympics المپیک افراد استثنایی
troops افراد قسمتها سربازان
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
noncombatant افراد غیر نظامی
billet slip لوحه اسکان افراد
billet slip کارت محلهای افراد
part owners افراد شریک المال
personal error خطاهای انفرادی افراد
posse comitatus دسته افراد پلیس
bachelor quarters منازل افراد مجرد
avast افراد به جای خود
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
aptitude area حیطه قابلیت افراد
morale روحیه افراد مردم
rouse out بیدار کردن افراد
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
receptee افراد مورد پذیرش
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
charter بین افراد دلالت کند
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
chartered بین افراد دلالت کند
chartering بین افراد دلالت کند
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
charters بین افراد دلالت کند
assembly محل بسیج افراد احتیاط
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
posse دسته افراد پلیس جماعت
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
leatherneck جزو افراد تفنگداران دریایی
intransit strenth افراد در حال حرکت یا انتقال
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
roll call حاضر و غایب کردن افراد
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
posses دسته افراد پلیس جماعت
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
whom it may concern برای اطلاع افراد ذیربط
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
troop housing کوی درجه داران یا افراد
personal salute تیر سلام برای افراد
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
atomistic evalution ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
CSE آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
intermarriage ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
preference blank دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com