Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
noncombatant
افراد غیر نظامی
Search result with all words
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
muster roll
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
Other Matches
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
men
افراد
personnel
افراد
enlistedman
افراد
enlisted personnel
افراد
troop
افراد
trooped
افراد
trooping
افراد
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
top-level
افراد عالیرتبه
cognoscenti
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
platoons
جوخهء افراد
service club
باشگاه افراد
packed out
پر و مملو از افراد
enlisted personnel
طبقه افراد
roll call
نامیدن افراد
head counts
جمع افراد
personnel status
وضع افراد
enlistee
افراد داوطلب
equal status persons
افراد همپایه
withindoors
افراد داخل
head count
جمع افراد
category
طبقه افراد
filler personnel
افراد جایگزینی
liberty men
افراد مرخصی
platoon
جوخهء افراد
rouse out
بیدار کردن افراد
troops
افراد قسمتها سربازان
receptee
افراد مورد پذیرش
condemning
محکوم کردن افراد
swallow one's pride
<idiom>
متواضع کردن افراد
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
the common wealth of learning
افراد اهل علم
commando
افراد نیروی مخصوص
top-level
توسط افراد عالیرتبه
target audience
افراد مورد نظر
transfer station
محل اعزام افراد
commandos
افراد نیروی مخصوص
morale
روحیه افراد مردم
favouritism
افراد مورد توجه
special olympics
المپیک افراد استثنایی
condemn
محکوم کردن افراد
condemns
محکوم کردن افراد
dependents
افراد تحت تکفل
coachload
افراد سوار بر درشکه
transfer station
محل انتقال افراد
billet slip
کارت محلهای افراد
part owners
افراد شریک المال
billet slip
لوحه اسکان افراد
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
characterization
نوشتن بیوگرافی افراد
cimmerian
افراد کشور فلمات
close station
افراد بدو مرخص
aptitude area
حیطه قابلیت افراد
family size
تعداد افراد خانواده
bachelor quarters
منازل افراد مجرد
posse comitatus
دسته افراد پلیس
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
avast
افراد به جای خود
personal error
خطاهای انفرادی افراد
huddling
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
aptitude area
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
huddled
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddle
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
Do not admit any outsiders.
افراد غیره را راه ندهید
IMA
قالب ها و خصوصیات افراد است
Applicants flooded in.
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
posse
دسته افراد پلیس جماعت
posses
دسته افراد پلیس جماعت
whom it may concern
برای اطلاع افراد ذیربط
troop housing
کوی درجه داران یا افراد
intransit strenth
افراد در حال حرکت یا انتقال
leatherneck
جزو افراد تفنگداران دریایی
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
lockstep
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
biographical intelligence
اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
biographical information blank form
فرم پر نشده بیوگرافی افراد
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
personal salute
تیر سلام برای افراد
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
huddles
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
people sniffer
رادار کشف افراد دشمن
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
charters
بین افراد دلالت کند
charter
بین افراد دلالت کند
chartered
بین افراد دلالت کند
chartering
بین افراد دلالت کند
Certain notorious ( dubious ) characters .
عده افراد معلوم الحال
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
CSE
آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
oral trade test
ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
intermarriage
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
lunatic fringe
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
preference blank
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
split ticket
<idiom>
انتخاب افراد سیاسی برای رای
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
atomistic evalution
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
buzzword
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
pit crew
افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
an infinite verb
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
oligopoly
تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
intermarried
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarrying
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligrachy
حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
queues
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
zouave
یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
enlisted
داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
queued
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queueing
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
queue
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
arrow head
پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
frankpledge
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
enroute personnel
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
correctional custudy
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
automation
استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
cyberspace
دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
internees
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internee
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
close corporation
شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
panel
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
speech
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speeches
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
chalk troops
سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
finance house
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
finance company
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
people sniffer
رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
instructional computing
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
penalty kicker
بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
shares
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
share
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
salvage group
تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
shared
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
pressure cabin
بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
photographic dosimetry
روش اندازه گیری میزان دوزاتمی جذب شده به وسیله افراد از روی عکس بدن انها
mil
نظامی
martin
نظامی
service
نظامی
soldiers
نظامی
fort
دژ نظامی
serviced
نظامی
soldier
نظامی
warlike
نظامی
military
نظامی
martial
نظامی
federal privacy act
قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
frictional unemployment
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
military justice
دادرسی نظامی
articles of war
قانون نظامی
ceremony
مراسم نظامی
army attache
وابسته نظامی
military intervention
مداخله نظامی
military court
دادگاه نظامی
military justice
دادسرای نظامی
installation
موسسه نظامی
attache
وابسته نظامی
installation
قسمت نظامی
military courtesy
شئونات نظامی
military intelligence
اطلاعات نظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com