English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
target audience افراد مورد نظر
Search result with all words
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
favouritism افراد مورد توجه
receptee افراد مورد پذیرش
Other Matches
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
troop افراد
enlisted personnel افراد
trooping افراد
personnel افراد
men افراد
trooped افراد
enlistedman افراد
packed out پر و مملو از افراد
category طبقه افراد
enlisted personnel طبقه افراد
top-level افراد عالیرتبه
roll call نامیدن افراد
cognoscenti افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
liberty men افراد مرخصی
service club باشگاه افراد
filler personnel افراد جایگزینی
head counts جمع افراد
head count جمع افراد
personnel status وضع افراد
equal status persons افراد همپایه
withindoors افراد داخل
enlistee افراد داوطلب
platoons جوخهء افراد
platoon جوخهء افراد
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
billet slip لوحه اسکان افراد
aptitude area حیطه قابلیت افراد
personal error خطاهای انفرادی افراد
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
commando افراد نیروی مخصوص
commandos افراد نیروی مخصوص
part owners افراد شریک المال
billet slip کارت محلهای افراد
morale روحیه افراد مردم
bachelor quarters منازل افراد مجرد
avast افراد به جای خود
rouse out بیدار کردن افراد
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
posse comitatus دسته افراد پلیس
cimmerian افراد کشور فلمات
noncombatant افراد غیر نظامی
transfer station محل انتقال افراد
the common wealth of learning افراد اهل علم
coachload افراد سوار بر درشکه
family size تعداد افراد خانواده
troops افراد قسمتها سربازان
special olympics المپیک افراد استثنایی
condemns محکوم کردن افراد
transfer station محل اعزام افراد
condemning محکوم کردن افراد
top-level توسط افراد عالیرتبه
condemn محکوم کردن افراد
dependents افراد تحت تکفل
close station افراد بدو مرخص
characterization نوشتن بیوگرافی افراد
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
troop housing کوی درجه داران یا افراد
whom it may concern برای اطلاع افراد ذیربط
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
personal salute تیر سلام برای افراد
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
charter بین افراد دلالت کند
chartered بین افراد دلالت کند
chartering بین افراد دلالت کند
charters بین افراد دلالت کند
assembly محل بسیج افراد احتیاط
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
posses دسته افراد پلیس جماعت
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
leatherneck جزو افراد تفنگداران دریایی
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
posse دسته افراد پلیس جماعت
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
roll call حاضر و غایب کردن افراد
intransit strenth افراد در حال حرکت یا انتقال
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
CSE آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
atomistic evalution ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
intermarriage ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
preference blank دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligrachy حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
intermarries ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
pit crew افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
automation استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
arrow head پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
enroute personnel افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
internee فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internees فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
close corporation شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
speeches که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
panels صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
panel صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
finance company شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
chalk troops سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
speech که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
finance house شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
people sniffer رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
protection عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
instructional computing فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
penalty kicker بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
shares یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shared یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
photographic dosimetry روش اندازه گیری میزان دوزاتمی جذب شده به وسیله افراد از روی عکس بدن انها
pressure cabin بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
expellee افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
smalltalk یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
generations مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
generation مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
objecting مورد
occasioned مورد
objects مورد
objected مورد
object مورد
occasion مورد
occasioning مورد
occasions مورد
out of place بی مورد
instance مورد
unseasonable بی مورد
unseasonably بی مورد
direct objects مورد
indirect objects مورد
instances مورد
inopportune بی مورد
oportuneness مورد
open to question <adj.> مورد شک
occurence مورد
case مورد
inapposite بی مورد
cases مورد
noted مورد ملاحظه
schreber case مورد شربر
mytaceous از تیره مورد
undue بی جهت بی مورد
case analysis تحلیل مورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com