English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (1 milliseconds)
English Persian
intemperate افراطی
extravagant افراطی
extreme افراطی
extremist افراطی
extremists افراطی
extrimist افراطی
out and outer افراطی
far out افراطی
drastic <adj.> افراطی
extreme <adj.> افراطی
radical <adj.> افراطی
rigorous <adj.> افراطی
Other Matches
radical behaviorism رفتارگرایی افراطی
sansculotte انقلابی افراطی
schwarmerei احساسات افراطی
ultra ماورای افراطی
ultra individualism فردگرایی افراطی
hardliner آدم افراطی
hardliners آدم افراطی
overreaction واکنش افراطی
overgeneralization تعمیم افراطی
go to extreme افراطی شدن
highflyer ادم افراطی
highflier ادم افراطی
young turk افسر جوان افراطی
ultranationalism ملت پرستی افراطی
go overboard <idiom> افراطی عمل کردن
spread eagle میهن پرستی افراطی
radical اصل سیاست مدار افراطی
radicals افراطی افراط گرا ریشهای
radicals اصل سیاست مدار افراطی
radical افراطی افراط گرا ریشهای
extremism افراط کاری عقیده افراطی
ultranationalism عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
chauvinism میهن پرستی افراطی شوونیسم
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
far-right extremist scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
mc carthyism سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com