Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English
Persian
hard line
افراط آمیز
Other Matches
extremeness
افراط
excess
افراط
excesses
افراط
intemperance
افراط
inordinacy
افراط
fulsomeness
افراط
frill
افراط
frills
افراط
exorbitance
افراط
excessiveness
افراط
excessive use
افراط
extravagance
افراط
extravagances
افراط
overindulgence
افراط
inordinateness
افراط
self indulgence
افراط
superfluity
افراط
indulging
افراط کردن
indulged
افراط کردن
indulge
افراط کردن
enormously
بحد افراط
to carry to excess
افراط کردن در
exorbitance
زیادی افراط
excessively
بحد افراط
to run to extremes
افراط وتفریطکردن
ultraism
افراط کاری
extravagantly
با افراط زیاد
extravagantly
با افراط کاری
distemperate
افراط کار
extremism
افراط گرایی
intemperate
افراط کار
excess
افراط بی اعتدالی
extremities
افراط و تفریط
extremity
افراط و تفریط
overindulge
افراط ورزیدن
excesses
افراط بی اعتدالی
scrupulously
بحد افراط
outrageousness
تجاوز افراط
self-indulgent
افراط کار
wanton
افراط کردن
self indulgent
افراط کار
indulges
افراط کردن
hypercriticism
افراط در انتقاد
go to extreme
افراط و تفریط کردن
golden mean
برکناری از افراط و تفریط
wasteful
افراط کار متلف
indulgence
زیاده روی افراط
oxyopia
تزئینی بحد افراط
take an extreme course
افراط یا تفریط کردن
supererogation
افراط در انجام وفیفه
to take an extreme course
افراط یاتفریط کردن
religiose
دیندار بحط افراط
overbuy
در خرید افراط کردن
potation
جرعه افراط در شرب
cachinnate
در خنده افراط کردن
indulgences
زیاده روی افراط
indulgences
از راه افراط بخشیدن
indulgence
از راه افراط بخشیدن
carouse
در مشروب افراط کردن
caroused
در مشروب افراط کردن
carouses
در مشروب افراط کردن
carousing
در مشروب افراط کردن
profit cannibalism
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
radical
افراطی افراط گرا ریشهای
extremism
افراط کاری عقیده افراطی
ultra individualism
اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
intemperately
ازروی افراط با زیاده روی
radicals
افراطی افراط گرا ریشهای
purism
افراط در استعمال صحیح الفاظ
overmuch
بحد افراط بمقدار زیاد
plethora
ازدیاد خون در یک نقطه افراط
overnice
دقت گیر بحد افراط
boozed
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
flag-waving
میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag waving
میهن پرستی بحد افراط وجنون
booze
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
prudishness
نمایش عفت یااداب بحد افراط
overacts
در ایفای نقش خود افراط کردن
boozes
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
radicalism
گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
blase
بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
overacting
در ایفای نقش خود افراط کردن
overacted
در ایفای نقش خود افراط کردن
overact
در ایفای نقش خود افراط کردن
boozing
مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
red tapery
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
overtrading
بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
precarious
<adj.>
مخاطره آمیز
menacing
<adj.>
تهدید آمیز
ironical
<adj.>
کنایه آمیز
wry
<adj.>
طعنه آمیز
sarcastic
<adj.>
کنایه آمیز
successful
<adj.>
موفقیت آمیز
ironic
<adj.>
کنایه آمیز
wry
<adj.>
کنایه آمیز
ironical
<adj.>
طعنه آمیز
ironic
<adj.>
طعنه آمیز
sarcastic
<adj.>
طعنه آمیز
accusing
تهمت آمیز
endearing
محبت آمیز
affirmative
تصدیق آمیز
chauvinism
افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
come-ons
اشارهی وسوسه آمیز
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
white lie
دروغ مصلحت آمیز
Provocative acts.
اقدامات تحریک آمیز گ
song and dance
توضیح گریز آمیز
come-on
اشارهی وسوسه آمیز
to croak
مردن
[تحقیر آمیز ]
Inflammatory speeches.
نطقهای تحریک آمیز
to snuff it
[British E]
مردن
[تحقیر آمیز ]
adventure
تجارت مخاطره آمیز
to die a miserable death
مردن
[تحقیر آمیز ]
to peg out
[British E]
مردن
[تحقیر آمیز ]
acnerosacea
ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
pig
[American E]
پاسبان
[اصطلاح تحقیر آمیز]
pig
[American E]
پلیس
[اصطلاح تحقیر آمیز]
to conk out
مردن
[تحقیر آمیز]
[اصطلاح]
civil disobedience
مقاومت منفی و مسالمت آمیز
carnival
[American E]
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzmatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
funfair
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
shivaree
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzamatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
hustle and bustle
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
hoopla
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
old biddy
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
shtick
حقه
[شوخی آمیز]
[اصطلاح روزمره]
ploy
حقه
[شوخی آمیز]
[اصطلاح روزمره]
shtick
کلک
[شوخی آمیز]
[اصطلاح روزمره]
old frump
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
old trout
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
prune
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
hay bag
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
old bag
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
ploy
کلک
[شوخی آمیز]
[اصطلاح روزمره]
media circus
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
tottery old man
مرد پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
old crock
[Britisch E]
مرد پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
[old]
dodderer
مرد پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
copper
[police officer]
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
copper
[police officer]
پاسبان
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
to look at somebody with contempt
به کسی با اهانت
[تحقیر آمیز]
نگاه کردن
wrangling
داد و بیداد
[مشاجره]
[نزاع]
[اصطلاح تحقیر آمیز]
hyper
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper-
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bums
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bumming
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
overspend
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
goals
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goal
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
chippy
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
grunter
[Australian E]
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
Tendentious articles and remarks .
مطالب واظهارات غرض آمیز ( غرض آلود )
grunter
[Australian E]
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
lavish
ولخرجی کردن افراط کردن
lavishing
ولخرجی کردن افراط کردن
lavishes
ولخرجی کردن افراط کردن
lavished
ولخرجی کردن افراط کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com