English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English Persian
extremities افراط و تفریط
extremity افراط و تفریط
Search result with all words
golden mean برکناری از افراط و تفریط
go to extreme افراط و تفریط کردن
take an extreme course افراط یا تفریط کردن
Other Matches
wasting تفریط
negligence تفریط
waste تفریط
dissipation تفریط
wastes تفریط
encroachment and waste تعدی و تفریط
wrongful act and misuse تعدی و تفریط
wastage تفریط کاری
tortious مبتنی بر تعدی و تفریط
impropriator تفریط کننده دارایی کلیسا
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
voluntary waste تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
negligence اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
overindulgence افراط
extravagance افراط
inordinacy افراط
intemperance افراط
inordinateness افراط
extremeness افراط
frill افراط
frills افراط
extravagances افراط
self indulgence افراط
exorbitance افراط
excessiveness افراط
fulsomeness افراط
superfluity افراط
excessive use افراط
excess افراط
excesses افراط
intemperate افراط کار
hypercriticism افراط در انتقاد
distemperate افراط کار
extremism افراط گرایی
extravagantly با افراط زیاد
extravagantly با افراط کاری
exorbitance زیادی افراط
indulges افراط کردن
hard line افراط آمیز
ultraism افراط کاری
indulging افراط کردن
scrupulously بحد افراط
self-indulgent افراط کار
self indulgent افراط کار
enormously بحد افراط
excessively بحد افراط
to run to extremes افراط وتفریطکردن
to carry to excess افراط کردن در
excess افراط بی اعتدالی
indulged افراط کردن
indulge افراط کردن
outrageousness تجاوز افراط
overindulge افراط ورزیدن
wanton افراط کردن
excesses افراط بی اعتدالی
oxyopia تزئینی بحد افراط
potation جرعه افراط در شرب
overbuy در خرید افراط کردن
supererogation افراط در انجام وفیفه
caroused در مشروب افراط کردن
to take an extreme course افراط یاتفریط کردن
cachinnate در خنده افراط کردن
carouse در مشروب افراط کردن
religiose دیندار بحط افراط
carouses در مشروب افراط کردن
carousing در مشروب افراط کردن
indulgences از راه افراط بخشیدن
indulgences زیاده روی افراط
wasteful افراط کار متلف
indulgence از راه افراط بخشیدن
indulgence زیاده روی افراط
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
overnice دقت گیر بحد افراط
overmuch بحد افراط بمقدار زیاد
ultra individualism اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
extremism افراط کاری عقیده افراطی
plethora ازدیاد خون در یک نقطه افراط
radicals افراطی افراط گرا ریشهای
radical افراطی افراط گرا ریشهای
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
boozes مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozed مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
boozing مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
overacts در ایفای نقش خود افراط کردن
overacting در ایفای نقش خود افراط کردن
blase بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
overacted در ایفای نقش خود افراط کردن
overact در ایفای نقش خود افراط کردن
prudishness نمایش عفت یااداب بحد افراط
red tapery رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
overtrading بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
acnerosacea ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
hyper پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper- پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bums ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bumming ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
overspend زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
lavishing ولخرجی کردن افراط کردن
lavished ولخرجی کردن افراط کردن
lavish ولخرجی کردن افراط کردن
lavishes ولخرجی کردن افراط کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com