English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English Persian
anchored filament افروزه مهار شده
Other Matches
filament افروزه
filaments افروزه
wick افروزه
wicks افروزه
tungsten filament افروزه تنگستنی
squirted filament افروزه جهیده
metallic filament افروزه فلزی
filament voltage ولتاژ افروزه
filament circuit مدار افروزه
filament current جریان افروزه
flashed filament افروزه تابدیده
filament rheostat رئوستای افروزه
filament switch کلید افروزه
filament saturation اشباع افروزه
carbon filament lamp لامپ با افروزه کربنی
filament winding سیم پیچ افروزه
tie متصل کردن مهار کردن مهار
ties متصل کردن مهار کردن مهار
chainage مهار
guide rope مهار
unbridle بی مهار
spanned مهار
spanning مهار
spans مهار
guys مهار
bearing rein مهار
bond مهار
belaying pin مهار
frenum مهار
make fast مهار
anchorages مهار
anchorage مهار
control مهار
guy مهار
span مهار
halters مهار
halter مهار
brace مهار
braced مهار
anchor مهار
restraint مهار
restraints مهار
controlling مهار
controls مهار
chucking مهار
anchors مهار
anchoring مهار
mooring swivel مدور مهار
mooring rope طناب مهار
martingale مهار جلو
mooring ring حلقه مهار
mooring pendant سیم مهار
anchor pole دیرک مهار
arresting sheave پل مهار هواپیما
mooring line سیم مهار
mooring buoy بویه مهار
anchor rod میل مهار
ball control مهار توپ
knee brace مهار زانوئی
knee-brace مهار زانویی
bollard تیر مهار
angle-tie مهار گوشه
angle-tie مهار قطری
foot trap مهار توپ با کف پا
electrical shant مهار برقی
drogue مهار چتری
daedman مهار وزنی
cross brace مهار عرضی
gripping jaw فک مهار کننده
chucks مهار کردن
holdfast مهار گیر
guy wire سیم مهار
prony brake مهار پرونی
chuck مهار کردن
bollard میله مهار
bridles مهار ناو
bridle مهار ناو
bridle زنجیر مهار
bridled مهار ناو
bridled زنجیر مهار
bridles زنجیر مهار
bridling مهار ناو
bridling زنجیر مهار
tie rod میل مهار
topping lift مهار بالایی
restrained مهار شده
stay تکیه مهار
wiring harness مهار سیم
stayed تکیه مهار
chucked مهار کردن
bollards میله مهار
tractable سست مهار
clamping مهار کردن
clamped مهار کردن
sag rod مهار عرضی
raker تیر مهار
clamp مهار کردن
controlled مهار شده
uncontrolled مهار نشده
clamps مهار کردن
sagrod مهار عرضی
span wire سیم مهار
chucking مهار کردن
stayband حلقه مهار
tawie سست مهار
escalates از مهار خارج شدن
mooring swivel خودگر مهار مین
escalated از مهار خارج شدن
tie down مهار هواپیما یا کشتی
escalate از مهار خارج شدن
restraining forces نیروهای مهار کننده
mooring line طناب مهار مین
forward bow spring طناب مهار کشتی
leg trap مهار توپ با ساق پا
moorage محل مهار کشتی
escalating از مهار خارج شدن
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
barricading مهار هواپیما سد جاده
clamp مهار گیره عقربک
clamped مهار گیره عقربک
clamping مهار گیره عقربک
restraining نگهداشتن مهار کردن
clamps مهار گیره عقربک
aircraft arresting دستگاه مهار هواپیما
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
aircraft arrestment عملیات مهار هواپیما
buoy pendant زنجیر مهار بویه
barricades مهار هواپیما سد جاده
barricaded مهار هواپیما سد جاده
clamping sleeve مفصل مهار کننده
restrain نگهداشتن مهار کردن
clamping fixture گیره مهار کننده
restrains نگهداشتن مهار کردن
chucking automatic مهار کردن خودکار
barricade مهار هواپیما سد جاده
arresting sheave ریل و سرسره مهار هواپیما
afterbow طناب مهار سینه ناو
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
arresting system payout بازده سیستم مهار هواپیما
equitation هنر سواری و مهار اسب
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
clamping jaw فکهای مهار کننده گیره
arresting net stanchion قلاب تور مهار هواپیما
bolster plate صفحه برای مهار کردن
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
bindings مهار کردن بار در روی پالت
binding مهار کردن بار در روی پالت
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
shifts تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
hook cable کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
shift تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shifted تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
headfast طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
blocking and chocking مهار بار روی وسیله ترابری
uncleat بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
forestay مهار بین پیش دگل وعرشه کشتی
smother شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothering شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothers شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
lies نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lied نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
chock قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
fender بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
cargo tie down point محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
slings بند مهار بند قلاب
slinging بند مهار بند قلاب
sling بند مهار بند قلاب
controlling کنترل کردن مهار کردن
control کنترل کردن مهار کردن
controls کنترل کردن مهار کردن
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com