English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (6 milliseconds)
English Persian
generation افرینش گسترش
generations افرینش گسترش
Other Matches
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
creations افرینش
natures افرینش
creation افرینش
nature افرینش
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
creationism اعتقاد به افرینش
navigate خوی افرینش
navigated خوی افرینش
navigates خوی افرینش
navigating خوی افرینش
creationism اصول افرینش
creation date تاریخ افرینش
creational وابسته به افرینش خلقتی
hexahemeron شش روزه افرینش یاتاریخ ان
hexaemeron شش روزه افرینش یاتاریخ ان
cosmogonal مربوط باصول افرینش گیتی
antemundane مربوط به پیش از افرینش جهان
mundane era تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
deployment گسترش
developments گسترش
line of deployment خط گسترش
extension گسترش
extensions گسترش
promotion گسترش
promotions گسترش
deploy گسترش
deploys گسترش
propagation گسترش
deploying گسترش
dispersal گسترش
development گسترش
spread گسترش
spreads گسترش
expanses گسترش
expanse گسترش
develops گسترش
expansion گسترش
develop گسترش
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
deployment diagram دیاگرام گسترش
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
flank development گسترش جناحی
extensibility گسترش پذیری
expansion path مسیر گسترش
eco development بوم گسترش
development plan طرح گسترش
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
deployment diagram طرح گسترش
image speard گسترش تصویر
job enlargement گسترش شغلی
widening of market گسترش بازار
to develop [into] گسترش دادن [به]
widening of capital گسترش سرمایه
vertical expansion گسترش عمودی
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
path of expansion مسیر گسترش
prompt deployment گسترش فوری
prompt deployment گسترش مناسب
to grow [into] گسترش دادن [به]
sign extension گسترش علامت
to unfold گسترش دادن
credit expansion گسترش اعتبار
deploys گسترش یافتن
spread گسترش یافتن
deployed گسترش یافته
deployment تفرقه گسترش
spreads گسترش یافتن
develop گسترش دادن
outspread گسترش یافتن
expansion گسترش انبساط
disposition ارایشات گسترش
wide-angle عدسی گسترش
wide angle عدسی گسترش
abroad گسترش یافته
bank expansion گسترش بانکی
deploying گسترش یافتن
accrue گسترش یافتن
expansible گسترش پذیر
accrues گسترش یافتن
circumfuse گسترش یافتن
accruing گسترش یافتن
deploy گسترش یافتن
develops گسترش وضعیت
develops گسترش دادن
develop گسترش وضعیت
expansion گسترش توسعه
relocation تجدید گسترش دادن
space گسترش دادن متن
dispersion تفرقه گسترش یکان
spaces گسترش دادن متن
generating گسترش یافتن افریدن
redeployment تجدید گسترش کردن
elater خاصیت انبساط و گسترش
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
growth company شرکت در حال گسترش
expanding industry صنعت در حال گسترش
redeployment گسترش مجدد دادن
bank development گسترش شبکه بانکی
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
generate گسترش یافتن افریدن
flare angle زاویه گسترش یا گشادگی
generated گسترش یافتن افریدن
generates گسترش یافتن افریدن
spreads بسط وتوسعه یافتن گسترش
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
extensible آنچه قابل گسترش است
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
expandable آنچه قابل گسترش باشد
open ranks گسترش باز درسواره نظام
To extend the scope of ones activities . میدان عملیات خودرا گسترش دادن
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
EEMS در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
monroe doctrine سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
scalable software برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
proliferation سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
diamond formation ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
metastasis هجوم مرض گسترش میکرب مرض
pan american union سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
expansion joint درز گسترش درز گشایش
gun displacement جابجایی توپها گسترش توپها
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
ecosystem development گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
expanding economy اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
vase design طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com