English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
escalation افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
Other Matches
sweep وسعت میدان دید جارو
accrual افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
phases معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
vastity وسعت
vastitude وسعت
extensiveness وسعت
to the tune of <idiom> به وسعت
spreads وسعت
spread وسعت
size وسعت
purview وسعت
space وسعت
spaciousness وسعت
floorage وسعت کف
roominess وسعت
expanses وسعت
expanse وسعت
comprehensiveness وسعت
vastness وسعت
spaces وسعت
gamut وسعت
amphleness وسعت
scope وسعت
horizon وسعت
tract حد وسعت
tracts حد وسعت
sizes وسعت
extent وسعت
largeness وسعت
horizons وسعت
capaciousness وسعت
immenseness وسعت
expansion وسعت
broadness وسعت
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
ranged حدود وسعت
reaches وسعت حدود
amplifying وسعت دادن
range حدود وسعت
airt یک چهارم وسعت
reach وسعت حدود
your vocabulary is limited وسعت لغت
amplify وسعت دادن
limit اندازه وسعت
amplifies وسعت دادن
compass وسعت دایره
amplified وسعت دادن
liberalism وسعت نظر
ranges حدود وسعت
ambit وسعت محوطه
reached وسعت حدود
breadth وسعت نظر
forestation وسعت جنگل
scale of project وسعت طرح
reaching وسعت حدود
expansiveness وسعت جامعیت
latitude ازادی عمل وسعت
acreage وسعت زمین به جریب
tethering وسعت افسار کردن
largess مساعدت وسعت نظر
tethers وسعت افسار کردن
tethered وسعت افسار کردن
tether وسعت افسار کردن
width وسعت چیز پهن
latitudes ازادی عمل وسعت
breadth of mind بزرگی یا وسعت فکر
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
step-by-step تدریجی
step by step تدریجی
gradual تدریجی
gradatory تدریجی
slowest تدریجی
piecemeal تدریجی
slowing تدریجی
slows تدریجی
progressive تدریجی
step wise تدریجی
slowed تدریجی
slow تدریجی
imperceptible تدریجی
gradational تدریجی
slower تدریجی
course میدان تیر میدان
courses میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
fail soft تخریب تدریجی
fail softly با خرابی تدریجی
instillation ریزش تدریجی
scale down کاهش تدریجی
quantizer تدریجی کننده
insti ریزش تدریجی
graduality تدریجی بودن
evolution تکامل تدریجی
gradualness تدریجی بودن
gradations انتقال تدریجی
gradation انتقال تدریجی
partial shipment حمل تدریجی
erosion تحلیل تدریجی
quantize تدریجی کردن
progressive paralysis فلج تدریجی
progressive burning سوزش تدریجی
progressive assambly نصب تدریجی
progress payments پرداخت تدریجی
delelopment تکامل تدریجی
piecemeal بطور تدریجی
fail soft با خرابی تدریجی
evanescence زوال تدریجی
glaucoma کوری تدریجی
piecemeal بتدریج تدریجی
progressive relaxation ارمیدگی تدریجی
living death مرگ تدریجی
insti تلقین تدریجی
step by step excitation تحریک تدریجی
corrosion فساد تدریجی
gradual شیب تدریجی واهسته
progressional دارای پیشرفت تدریجی
insinuation نفوذ دخول تدریجی
evolution تحول تکامل تدریجی
progressive burning سوختن تدریجی خرج
gas degeneration فساد تدریجی گازی
graduating تغییر تدریجی کردن
instilment ریزش و تلقین تدریجی
evanescence فقدان تدریجی ناپایداری
processes پیشرفت تدریجی ومداوم
intergradation محو سازی تدریجی
graduate تغییر تدریجی کردن
graduates تغییر تدریجی کردن
process پیشرفت تدریجی ومداوم
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
lysis سقوط وزوال تدریجی مرض
evolutionism اصول ترقی و تکامل تدریجی
abklingen محو شدن تدریجی احساس
progressive cookery پخت تدریجی غذای یکان
atmospheric corrosion فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
frequency drift تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
lysate محصول زوال وفساد تدریجی سلول
winder گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
lamb's tongue [کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
scallywag نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scalogram نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
choked از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
gum رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
creeps تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creep تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
gumming رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
light and heavy system روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
accession افزایش
additions افزایش
addendum افزایش
increases افزایش
intensification افزایش
accru افزایش
gain افزایش
increscent افزایش
increased افزایش
increase افزایش
gains افزایش
gained افزایش
rise افزایش
accessing افزایش
accesses افزایش
accessed افزایش
access افزایش
accretion افزایش
rises افزایش
augmentation افزایش
addition افزایش
scale up افزایش
amplification افزایش
summation افزایش
raises افزایش
raise افزایش
auxesis افزایش
multiplication افزایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com