Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (13 milliseconds)
English
Persian
pick up speed
<idiom>
افزایش سرعت
Search result with all words
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
sophistication
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
bump
حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
auxiliaries
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
actions
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
pre
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre-
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipeline
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipelines
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
coprocessor
پردازنده جانبی مخصوص مشابه آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی برای افزایش سرعت اجرا کار کند
fast pill
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
optimize
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
pipelining
تکنیکی است برای افزایش سرعت کامپیوتر
pre fetch
دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
Other Matches
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
aggrantizement
افزایش
affixture
افزایش
reduce/enlarge
افزایش
increase
افزایش
amplification
افزایش
accretion
افزایش
intensification
افزایش
increased
افزایش
adjunction
افزایش
rises
افزایش
rise
افزایش
increases
افزایش
addenda
افزایش
addendum
افزایش
accru
افزایش
raises
افزایش
raise
افزایش
additament
افزایش
accessing
افزایش
expansion
افزایش
multiplication
افزایش
scale up
افزایش
auxesis
افزایش
enhancement
افزایش
summation
افزایش
gain
افزایش
gained
افزایش
gains
افزایش
additions
افزایش
addition
افزایش
accession
افزایش
augmentation
افزایش
increments
افزایش
increment
افزایش
increscent
افزایش
access
افزایش
accesses
افزایش
accessed
افزایش
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
appreciation
افزایش بها
growths
افزایش ترقی
tax increase
افزایش مالیات
superadd
باز افزایش
progation
افزایش انتقال
appreciations
افزایش بها
voltage increase
افزایش ولتاژ
growth
افزایش ترقی
voltage rise
افزایش ولتاژ
accelerative
مایه افزایش
overcompound
افزایش ترکیب
thusŠ+=
نشان افزایش
elongation
افزایش طول
superaddition
باز افزایش
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
ascend
افزایش دادن
rise in temperature
افزایش دما
salary increase
افزایش حقوق
temperature rise
افزایش دما
accruing
افزایش یافتن
augmenting
افزایش دادن
augmented
افزایش دادن
ascends
افزایش دادن
accrues
افزایش یافتن
augments
افزایش دادن
scale up
افزایش مقیاس
subjunction
افزایش در پایان
fire-raising
افزایش اتش
accrue
افزایش یافتن
fire raising
افزایش اتش
aggrandizement
افزایش بزرگی
camber
افزایش زیاد
cambers
افزایش زیاد
multiplication
افزایش تکثیر
ascended
افزایش دادن
augment
افزایش دادن
hypertension
افزایش فشارخون
increase of contrast
افزایش کنتراست
increase in sensitivity
افزایش حساسیت
increase in price
افزایش بهاء
increase in potential
افزایش پتانسیل
augmentable
قابل افزایش
increase in load
افزایش بار
add time
زمان افزایش
increasable
افزایش پذیر
increase of current
افزایش جریان
thickening
افزایش ضخامت
mark up
افزایش قیمت
increase of pressure
افزایش فشار
increase of power
افزایش قدرت
increase of output
افزایش توان
increase of efficiency
افزایش راندمان
spurts
افزایش ناگهانی
addibility
قابلیت افزایش
acceleration
تعجیل افزایش
ingravescence
افزایش تشدید
export promotion
افزایش صادرات
increase in value
افزایش ارزش
annual increase
افزایش سالانه
free radical addition
افزایش رادیکالی
frequency multiplication
افزایش فرکانس
spurting
افزایش ناگهانی
spurted
افزایش ناگهانی
increase of potential
افزایش پتانسیل
spurt
افزایش ناگهانی
monetary expansion
افزایش پول
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
rate of productivity increase
نرخ افزایش بازدهی
rate of wage increase
نرخ افزایش دستمزد
increments
افزایش در حقوق توسعه
increment
افزایش در حقوق توسعه
artificial aging
افزایش استحکام الومینیوم
jumps
جهش افزایش ناگهانی
jumped
جهش افزایش ناگهانی
to be on the increase
روبه افزایش گذاشتن
escalator clause
شرط افزایش بها
ether catalyzed addition
افزایش با کاتالیزگری اتر
fibrosis
افزایش بافت لیفی
strains
افزایش طول نسبی
scale
کمتریا افزایش نسبت
capital deepening
افزایش عمقی سرمایه
capital apprecation
افزایش ارزش سرمایه
scale up
افزایش به نسبت ثابت
hyperglycemia
افزایش قند در خون
capital gains
افزایش ارزش سرمایه زش
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
strain
افزایش طول نسبی
increase endorsement
تصدیق یا تائید افزایش
jump
جهش افزایش ناگهانی
electrophilic addition
افزایش الکترون دوستی
capital widening
افزایش سطحی سرمایه
elongation
افزایش درازا کشامد
bring something on
<idiom>
دلیل افزایش سریع
appreciation
افزایش ارزش دارائی
appreciations
افزایش ارزش دارائی
boost
افزایش دادن چیزی
birth rates
ضریب افزایش جمعیت
to increase
[to, by]
افزایش یافتن
[به مقدار]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com