Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English
Persian
accrue
افزایش یافتن
accrues
افزایش یافتن
accruing
افزایش یافتن
to increase
[to, by]
افزایش یافتن
[به مقدار]
Search result with all words
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
Other Matches
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
rise
افزایش
scale up
افزایش
accretion
افزایش
enhancement
افزایش
summation
افزایش
rises
افزایش
reduce/enlarge
افزایش
raises
افزایش
raise
افزایش
increscent
افزایش
amplification
افزایش
accessing
افزایش
intensification
افزایش
accessed
افزایش
increment
افزایش
increments
افزایش
addition
افزایش
multiplication
افزایش
addenda
افزایش
addendum
افزایش
access
افزایش
additions
افزایش
accru
افزایش
accesses
افزایش
gains
افزایش
expansion
افزایش
auxesis
افزایش
augmentation
افزایش
gained
افزایش
adjunction
افزایش
affixture
افزایش
aggrantizement
افزایش
gain
افزایش
increases
افزایش
increase
افزایش
increased
افزایش
accession
افزایش
additament
افزایش
voltage increase
افزایش ولتاژ
voltage rise
افزایش ولتاژ
subjunction
افزایش در پایان
accelerative
مایه افزایش
salary increase
افزایش حقوق
multiplication
افزایش تکثیر
scale up
افزایش مقیاس
appreciation
افزایش بها
increase of efficiency
افزایش راندمان
superadd
باز افزایش
superaddition
باز افزایش
tax increase
افزایش مالیات
growth
افزایش ترقی
spurts
افزایش ناگهانی
free radical addition
افزایش رادیکالی
growths
افزایش ترقی
appreciations
افزایش بها
temperature rise
افزایش دما
add time
زمان افزایش
cambers
افزایش زیاد
camber
افزایش زیاد
export promotion
افزایش صادرات
frequency multiplication
افزایش فرکانس
hypertension
افزایش فشارخون
increasable
افزایش پذیر
increase of potential
افزایش پتانسیل
ingravescence
افزایش تشدید
increase in price
افزایش بهاء
increase in sensitivity
افزایش حساسیت
increase of pressure
افزایش فشار
increase of power
افزایش قدرت
increase of output
افزایش توان
increase in value
افزایش ارزش
increase of current
افزایش جریان
spurt
افزایش ناگهانی
spurted
افزایش ناگهانی
rise in temperature
افزایش دما
aggrandizement
افزایش بزرگی
fire raising
افزایش اتش
fire-raising
افزایش اتش
addibility
قابلیت افزایش
increase in load
افزایش بار
progation
افزایش انتقال
annual increase
افزایش سالانه
augmentable
قابل افزایش
overcompound
افزایش ترکیب
increase in potential
افزایش پتانسیل
monetary expansion
افزایش پول
elongation
افزایش طول
mark up
افزایش قیمت
spurting
افزایش ناگهانی
increase of contrast
افزایش کنتراست
ascend
افزایش دادن
ascends
افزایش دادن
augment
افزایش دادن
augmented
افزایش دادن
augmenting
افزایش دادن
thusŠ+=
نشان افزایش
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
pick up speed
<idiom>
افزایش سرعت
acceleration
تعجیل افزایش
augments
افزایش دادن
ascended
افزایش دادن
thickening
افزایش ضخامت
strain
افزایش طول نسبی
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
jumps
جهش افزایش ناگهانی
aging
افزایش طول عمر
bring something on
<idiom>
دلیل افزایش سریع
capital widening
افزایش سطحی سرمایه
increase endorsement
تصدیق یا تائید افزایش
raise to a higher power
افزایش دادن نما
rate of productivity increase
نرخ افزایش بازدهی
escalator clause
شرط افزایش بها
electrophilic addition
افزایش الکترون دوستی
scale
کمتریا افزایش نسبت
capital gains
افزایش ارزش سرمایه زش
fibrosis
افزایش بافت لیفی
increments
افزایش در حقوق توسعه
hyperglycemia
افزایش قند در خون
increment
افزایش در حقوق توسعه
boosts
افزایش دادن چیزی
ether catalyzed addition
افزایش با کاتالیزگری اتر
rate of wage increase
نرخ افزایش دستمزد
capital deepening
افزایش عمقی سرمایه
accretions
افزایش یا نمو کوره
artificial aging
افزایش استحکام الومینیوم
capital apprecation
افزایش ارزش سرمایه
antimarkovinkoff addition
افزایش غیر مارکونیکوفی
alkalosis
افزایش قلیای بدن
elongation
افزایش درازا کشامد
scale up
افزایش به نسبت ثابت
vrc
بررسی افزایش عمودی
birth rates
ضریب افزایش جمعیت
birth rates
نرخ افزایش ولادت
birth rate
ضریب افزایش جمعیت
birth rate
نرخ افزایش ولادت
appreciation
افزایش ارزش دارائی
appreciations
افزایش ارزش دارائی
jumped
جهش افزایش ناگهانی
strains
افزایش طول نسبی
jump
جهش افزایش ناگهانی
boost
افزایش دادن چیزی
to be on the increase
روبه افزایش گذاشتن
boosting
افزایش دادن چیزی
boosted
افزایش دادن چیزی
increase of strain
افزایش تغییر طول نسبی
multiplicative
کمک کننده به افزایش یا ضرب
internal temperature rise
افزایش درجه حرارت داخلی
to rise in somebody's esteem
افزایش اعتبار در برابر کسی
multiplier
وسیله افزایش ماشین حساب
to fire up something
با تحریک چیزی را افزایش دادن
hypercapnia
افزایش کربن اکسید در خون
becking mill
غلطک برای افزایش طول
appreciation
افزایش ارزش دارایی و موجودی
amplifying
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
appreciations
افزایش ارزش دارایی و موجودی
amplify
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplifies
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplified
افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
primary hypertension
افزایش اولیه فشار خون
strain at failure
افزایش طول نسبی درگسیختگی
intensifying
افزایش دادن تشدید کردن
intensify
افزایش دادن تشدید کردن
intensified
افزایش دادن تشدید کردن
intensifies
افزایش دادن تشدید کردن
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
acroesthesia
افزایش حساسیت اعضای انتهایی
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
leukocytosis
افزایش تعداد گلبولهای سفید خون
CSLIP
نرخ ارسال داه افزایش می یابد
frost heave
افزایش حجم خاک حاصل ازیخبندان
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
stress strain curve
منحنی تنش به افزایش طول نسبی
multiplier
افزایش دهنده چند برابر کننده
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
automation
افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
amplifier
مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
amplifiers
مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
escalation
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
All wages were scaled up to 15 per cent .
کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
A further increase is considered unlikely
[regarded as unlikely]
.
افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
maximum permissible temperature rise
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
mark up price inflation
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
pipelining
تکنیکی است برای افزایش سرعت کامپیوتر
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com