English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
fabulous افسانه وار مجهول
Other Matches
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
mythopoeia افسانه سازی رواج افسانه
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
unknowns مجهول
fameless مجهول
secret سر مجهول
secrets سر مجهول
unbeknownst مجهول
unbeknown مجهول
unknown مجهول
roentgen ray اشعه مجهول
ownership of unknown مجهول المالک
of obscure birth مجهول النسب
rontgen rays پرتو مجهول
xrays اشعه مجهول
x ray اشعه مجهول
identity of unknown مجهول الهویه
unknown sample نمونه مجهول
unclear condition شرط مجهول
the passive voive بنا مجهول
the passive voive فعل مجهول
the passive voice فعل مجهول
the passive voice بنای مجهول
fameless مجهول الهویه
of unknown identity مجهول الهویه
of unknown ownership مجهول المالک
passiveness فعل درحالت مجهول
ignotum per igno tius توضیح مجهول با چیزمجهول تر
incognito نا شناس مجهول الهویه
person of unknown indentity شخص مجهول الهویه
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
property of unknown ownership مال مجهول المالک
x radiation تشعشع اشعه مجهول
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
property with unknown owner مال مجهول المالک
deponont در فاهر مجهول و در باطن معلوم
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
rontgenogram عکسی که با پرتو مجهول بردارند
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
replete with fables پر از افسانه
legendry افسانه
mythos افسانه
mythus افسانه
tale افسانه
romance افسانه
make believe افسانه
make-believe افسانه
fiction افسانه
fictions افسانه
figments افسانه
fable افسانه
fables افسانه
legends افسانه
legend افسانه
romances افسانه
myths افسانه
tales افسانه
myth افسانه
figment افسانه
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
participle وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
encephalogram عکس برداری ازمغز با اشعه مجهول
participles وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
roentgenoscope دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
mythoppetic افسانه خبر
paladin پهلوان افسانه یی
confabulation افسانه بافی
mythical افسانه امیز
fabled افسانه مانند
story teller افسانه نویس
fabrication افسانه بافی
mythopoeia ایجاد افسانه
mythopocic افسانه ساز
mythomania افسانه بافی
fabulize افسانه گفتن
mythography افسانه نویسی
fictionist افسانه نویس
mythographer افسانه نگار
mythically افسانه وار
mythology افسانه شناسی
science fiction افسانه علمی
fabulist افسانه نویس
fabulation افسانه بافی
fabler افسانه نویس
mythologist افسانه شناس
fabler افسانه گو ناقل
fabulousness افسانه بودن
fabliau افسانه موزون
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
roentgenography عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
roentgen واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
yarn افسانه پردازی کردن
fictionize بصورت افسانه دراوردن
story teller افسانه گو حکایت نویس
to pull افسانه جعل کردن
yarns افسانه پردازی کردن
mythologize بصورت افسانه در اوردن
fictionalizes بصورت افسانه دراوردن
fictionalize بصورت افسانه دراوردن
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
fictionalising بصورت افسانه دراوردن
fictionalises بصورت افسانه دراوردن
fictionalised بصورت افسانه دراوردن
mythopoet شاعر افسانه نویس
fictionalized بصورت افسانه دراوردن
fictionalizing بصورت افسانه دراوردن
penetrameter الت مخصوص سنجش درجه نفوذ اشعه مجهول
yarn الیاف داستان افسانه امیز
demythologize از صورت افسانه بیرون اوردن
mythicize بصورت افسانه یا اسطوره دراوردن
euhemerism اساس تاریخی برای افسانه ها
yarns الیاف داستان افسانه امیز
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
roentgenogram عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
rontgen نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
roentgenology شاخهای از پرتونگاری که با استفاده از اشعه مجهول امراض رامعالجه میکند
tomography فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
mythologer متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
anticathode قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
Oedipus ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
lore فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
verism رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
phoenix مرغ آتشین [سیمرغ] [نقش این پرنده افسانه ای در فرش های ترکی، چینی و ایرانی استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com