English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (4 milliseconds)
English Persian
opposite numbers افسران شاغل
Other Matches
practitioner شاغل
practitioners شاغل
working population جمعیت شاغل
officeholder شاغل مقام
protem شاغل مقامی بطورموقت
practitioners شاغل مقام طبابت یاوکالت
practitioner شاغل مقام طبابت یاوکالت
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
baby-minder شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
officer's mess نهارخوری افسران
wardroom اطاق افسران
senior officer ارشدترین افسران
baton عصای افسران
batons عصای افسران
senior officers افسران ارشدیا بالارتبه
shoulder mark درجه سردوشی افسران
staffed افسران صاحب منصبان
statem room خوابگاه افسران ناو
staffs افسران صاحب منصبان
wardroom اطاق افسران ناو
officer's mess سالن غذاخوری افسران
opposite numbers افسران مشغول به کار
staff افسران صاحب منصبان
wardroom باشگاه افسران ناو
they were badly officered افسران انها خوب نبودند
officers call نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
ward room اطاق افسران در کشتی جنگی
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
archon یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
gun room اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
stalag بازداشتگاه افسران و درجه داران زمان جنگ درالمان
bat allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com