Dictiornary-Farsi | افسر انتظامات بندر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
captain of the port	افسر انتظامات بندر


Other Matches

cabotage	کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
terminal port	بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
cabotage	کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
embarkation officer	افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer	افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
sergeant at arms	مامور اجرا و انتظامات
field grade	افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank	افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
releasing officer	افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
control officer	افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
keelage	حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
combat cargo officer	افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
shore patrol	انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
cril	سد بندر
port	بندر
wayside	بندر
harbored	بندر
harboring	بندر
harbors	بندر
harbour	بندر
harbouring	بندر
harbours	بندر
harboured	بندر
seaport	بندر
seaports	بندر
harbourless	بی بندر
terminal port	بندر مقصد
treaty port	بندر پیمانی
way port	بندر سر راه
wharfmaster	رئیس بندر
Abidjan	بندر ابیجان
Bissau	بندر بیسائو
Calcutta	بندر کلکته
harbour dues	حقوق بندر
Plymouth	بندر پلیموت
Sydney	بندر سیدنی
Tel Aviv	بندر تلآویو
Yangon	بندر یانگون
Douala	بندر دوالا
secondary port	بندر فرعی
registered port	بندر مشخص
harbor master	راهنمای بندر
harbor master	رئیس بندر
main port	بندر اصلی
malaga	بندر مالاگا
inner harbor	بندر داخلی
destination port	بندر مقصد
harbour master	متصدی بندر
minor port	بندر کوچک
naval port	بندر دریایی
on berth	در داخل بندر
outer harbor	پیش بندر
port of embarkation	بندر عزیمت
port of entry	بندر مقصد
aport	بسوی بندر
aport	روبه بندر
port of destination	بندر مقصد
harbour master	رئیس بندر
port	بندر ورودی
free ports	بندر ازاد
seaports	بندر دریایی
ports of call	بندر لنگراندازی
seaport	دریا بندر
ports of call	بندر توقف
bars	پیش بندر
seaport	بندر دریایی
port watch	نگهبان بندر
seaports	دریا بندر
port of call	بندر توقف
port	بندر گاه
longshoreman	باربرلنگرگاه بندر
jetties	اسکله بندر
longshoremen	باربرلنگرگاه بندر
port of call	بندر لنگراندازی
free port	بندر ازاد
jetty	اسکله بندر
bar	پیش بندر
Cape Town	بندر کیپ تاون
George Town	بندر جرج تاون
entry plan	طرح ورود به بندر
put into port	وارد بندر شدن
bender gestalt test	ازمون طرحهای بندر
port watch	پست نگهبانی بندر
cril	مانع دهانه بندر
destination port	بندر تحویل کالا
cargo handling at port	جابجایی کالا در بندر
out port	بندر دور از مقصد
Georgetown	بندر جرج تاون
ex quay	تحویل در بندر مقصد
embargoes	توقیف کشتی در بندر
embargo	توقیف کشتی در بندر
jetties	موج شکن بندر
harbourage	پهلو گرفتن در بندر
jetty	موج شکن بندر
named port of destination	بندر مقصد مشخص
lay day	روز معطلی در بندر
lay an embargo on	در بندر توقیف کردن
harbor control tower	برج مراقبت بندر
water bailiffs	مامور تفتیش کشتیها در بندر
fast cruise	ازمایش سریع ناو در بندر
portcall	زمان رسیدن وسایل به بندر
harbour master	مسئول بندر متصدی لنگرگاه
roustabout	کارگر اسکله یا بندر گاه
clearance papers	اسناد خروج کشتی از بندر
named port of shipment	بندر مشخص برای حمل
controlled port	بندر نظامی کنترل شده
port of debarkation	بندر مقصد حمل کالا
out bound	عازم بیرون رفتن از بندر
Free pree (trade,port).	مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
to lay one on a ship	کشتی را در بندر توقیف کردن
afloat support	لجستیکی به طورشناور یا خارج از بندر
corona australis	افسر
jemadar	افسر
pretorian	افسر
commissioned officers	افسر
pretor	افسر
line officer	افسر صف
commissioned officer	افسر
coronate	افسر
officer	افسر
sub-lieutenant	افسر جز
coronae australis	افسر
officers	افسر
sub-lieutenants	افسر جز
visual bender motor gestalt test	ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
convoy assembly port	بندر محل تجمع کاروان دریایی
convoy assembly port	بندر محل تجمع ستون موتوری
bender visual motor gestalt test	ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
division police petty officer	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
police officer	افسر پلیس
warrant officer	افسر یار
police officer	افسر شهربانی
officer in charge	افسر مسئول
warrant officers	افسر یار
police officers	افسر پلیس
engineered	افسر مهندس
The officer on night duty.	افسر کشیک شب
bosuns	افسر کشتی
espial officer	افسر تجسس
regular officer	افسر کادر
junior officer	افسر جزء
subaltern	افسر جزء
police officers	افسر شهربانی
liaison officer	افسر رابط
line officer	افسر صفی
subalterns	افسر جزء
custodian	افسر مرموزات
commandants	افسر فرمانده
commandant	افسر فرمانده
staff officer	افسر ستاد
war horse	افسر یاسربازدامپزشک
prefect	افسر ارشد
prefects	افسر ارشد
senior officer	افسر ارشد
engineer	افسر مهندس
reserve officer	افسر احتیاط
reserve officer	افسر وفیفه
property officer	افسر اموال
subassembly officer	افسر جزء
subofficer	افسر جزء
officer of the day	افسر نگهبان
watch officer	افسر نگهبان
officer of the watch	افسر نگهبان
custodians	افسر مرموزات
officer on duty	افسر مسئول
orderly officen	افسر نگهبانی
personnel officer	افسر پرسنل
personnel officer	افسر اجودانی
surveying officer	افسر تحقیق
constables	افسر ارتش
supply officer	افسر تدارکات
constable	افسر ارتش
engineers	افسر مهندس
navigator	افسر سکان
air officer	افسر هواپیمایی
division officer	افسر قسمت
runner	افسر پلیس
divisional officer	افسر قسمت
air officer	افسر هوایی
active officer	افسر کادر
war horses	افسر یاسربازدامپزشک
executive officer	افسر اجراییات
accountable disbursing officer	افسر عامل
disbursing officer	افسر عامل
detail officer	افسر کارگزینی
navigators	افسر راه
navigators	افسر سکان
navigator	افسر راه
cable officer	افسر لنگر
commissioned officers	افسر کادر
commissioned officer	افسر کادر
archon	افسر سرپرست
runners	افسر پلیس
detail officer	افسر مشاغل
commanding officers	افسر فرمانده
field officer	افسر رزمی
commanding officer	افسر فرمانده
veterinarians	افسر دامپزشک